بسم ربّ الشهداء
(درس عاشورا در مکتب امام خمینی )
کربلا مذاکره و تعامل با امپراتوری شیطان ؛ یا جنگ با استکبار ؟!
امام خمینی :
آخوند درباری که اسلام را نمی شناسد می گوید با جهان کفر سازش کنیم !
امام خمینی ( ره ) :
« کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاء ؛ این یک عبارت آموزنده است. نه معنایش این است که هر روز کربلاست، هر روز بنشینید گریه بکنید. ببینید چه کرده، کربلا چه صحنه اى بوده، هر روز این صحنه باید باشد: مقابله اسلام با کفر؛ مقابله عدل با ظلم؛ مقابله عدد کم با ایمان زیاد، در مقابل عدد زیاد با بىایمانى. نه از جمعیت کم بترسید؛ و نه از شکست بترسید، شکستى در کار نیست. وقتى کار براى خدا باشد، شکست تویش نیست. کشته بشوید بهشتى هستید؛ بکشید هم بهشتى هستید. خداوند ان شاء اللَّه همه شما را حفظ کند و همه موفق باشید. من خدمتگزار همه تان هستم و دعاگو. »
صحیفه نور ج10 ص 8
«کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء ؛ یک کلمه بزرگى است که اشتباهى مى فهمند. آنها خیال مىکنند که یعنى هر روز باید گریه کرد! لکن این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى کرد، همه زمینها باید آنطور باشند. نقش کربلا این بود که سیدالشهداء- سلام اللَّه علیه- با چند نفر جمعیت و عدد معدود، آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکارى کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید اینطور باشد. همه روز هم باید اینطور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم؛ و همین جا هم کربلاست . »
صحیفه نور، ج10، صص122 و 123
« امام حسین با عده کم همه چیزش را فداى اسلام کرد؛ مقابل یک امپراتورى بزرگ ایستاد و «نه» گفت؛ هر روز باید در هر جا این «نه» محفوظ بماند. و این مجالسى که هست مجالسى است که دنبال همین است که این «نه» را محفوظ بدارد. بچه ها و جوانهاى ما خیال نکنند که مسئله، مسئله «ملتِ گریه» است! این را دیگران القا کردند به شماها که بگویید «ملتِ گریه»! آنها از همین گریه ها مىترسند، براى اینکه گریه اى است که گریه بر مظلوم است؛ فریاد مقابل ظالم است. دسته هایى که بیرون مىآیند، مقابل ظالم هستند . »
صحیفه نور ج10 ص315
« ماها چه کاره ایم که برویم بنشینیم با اینها صلح کنیم. این دنیایى که هى فریاد مىزنند به اینکه بیایید با ما مصالحه کنید و به اسلام برگردید، اینها اسلام را مثل اینکه نشناختند.
بعضى از این آخوندهاى دربارى که ما را نصیحت مىکنند که بیایید به اسلام برگردید. اینها اسلام را نمىدانند چه است. اینها اسلام را جز خوردن چیزى نمىدانند ...
تازه آن آخوند دربارى مىگوید که بیایید با هم به اسلام برگردید!!!
آخر تو بیا به اسلام برگرد. تو بیا بفهم اسلام چه است. اگر اسلام خلاصه مىشد در اکل و شرب و مآرب حیوانى، آن وقت بله باید بیاییم با هم بنشینیم به آن اسلامى که شما مىگویید برگردیم. اما اسلام آن است که آن شهدا را داده است. اسلام آن است که براى رسیدن به مقصد، آن همه زحمت را نبى اکرمش و اولیایش متحمل شدند. حالا ما براى اینکه چند نفر جوان از دستمان رفته- با اینکه خیلى عزیزند- از اسلام دست برداریم و برویم بنشینیم مصالحه کنیم؟ ما و ملت ما همانى است که در این خیابانهاى تهران و در شهرستانهاى دیگر آنهمه جوانها را از دست داد و مصالحه نکرد. »
صحیفه نور، ج13، صص 297 و 298