( چکیده ای از منبر دهه محرم 1436 هیئت منتظران بهار عجل الله فرجه الشریف )
"أمّت وسط"و نقش آن درحکومت جهانی آخرالزّمان!
« و کذلک جعلناکم أمّة وسطاً لتکونوا شهداءَ علی النّاس و یکون الرّسول علیکم شهیداً ... » البقرة 143
و چنانچه ما ( خداوند ) قبله شما را از قبله أهل کتاب بر گرداندیم ، شما را نیز " أمّت وسط " قرار دادیم تا بر تمام مردم و امّت ها – از ابتدای خلقت تا قیامت - شاهد و گواه باشید و پیامبر اعظم ( صل الله علیه و آله ) را نیز بر شما شاهد قرار دادیم .
اگر چه شأن نزول این آیه ی شریفه در ماجرای تغییر قبله مسلمین از قبله یهود و مسیحیت می باشد ، که همین اتفاق کاشف رموزی است ، ولی این آیه از آن دست آیات کلیدی است که نقش مسلمین و رسالت ایشان و نوع تعامل اسلام با دیگر فرق را تبیین می کند .
نخست پیرامون این آیه باید به چند سؤال پاسخ داد :
1 – معنای أمّت وسط چیست ؟!
2- معنای شاهد بودن امّت وسط بر تمام امّت ها و گواه بودن ایشان در روز قیامت برای تمام مردم از ابتدای خلقت تا قیامت چیست ؟!
3- امّت وسط شامل چه کسانی می شود و آیا تمام مسلمانان را در بر می گیرد ؟!
معنای "امّت وسط " چیست ؟!
در تفاسیر مشهوری مانند « تفسیر المیزان » معنای " أمّت وسط " را طریق میانه میان امّت ها و به خصوص دو دین زنده قبل از اسلام یعنی یهودیت و مسیحیت دانسته اند ! و چنانچه روایت است آنرا عدل معنا کرده اند. (الدّرر المنثور1ص134 ) و اینکه " امّت وسط " شاهد می باشد معنایش این است که الگو و شاخصی برای تمام بشریت بوده و پیامبر نیز شاهد و میزانی برای امّت وسط می باشد !
به عبارت دیگر أمّت وسط شاقول و نمونکی برای انسان شدن تمام بشریت می باشد که گواهی و امضای ایشان مبنای سنجش اعمال تمام انسان ها در ادوار مختلف تاریخ می باشد.
أمّت وسط همانی است که از افراط و تفریط به دور است و طریق میانه را می رود !
حال
این طریق میانه بر مبنای کدام شاخص باید ارزیابی شود ؟! چون تعادل و میانه روی و
دوری از افراط و تفریط امری است نسبی که بر اساس ملاکی سنجیده می شود که اگر از آن
جلو روند گویند افراط و اگر عقب افتند گویند تفریط ، پس این ملاک چیست ؟!
دنیا گرایی حضرت موسی و آخرت طلبی حضرت عیسی تا جامعیت اسلام:
پیامبر اعظم صل الله علیه و آله در روایتی گویا و در نوع خود بی نظیر این ملاک و معنای این جامعیّت را تشریح می کنند :
کان أخی موسی عینه الیُمنی عَمیاء و أخی عیسی عینه الیسری عمیاء و أنا ذوالعینین . (بحارالأنوار ج 46 ص 349 )
برادر من موسی چشم راستش نابینا بود ، و برادرم عیسی چشم چپش نابینا بود ولی من دارای هر دو چشم هستم .
حضرت امام خمینی در شرح این حدیث می فرمایند :
« جناب موسی را کثرت را غلبه بر وحدت داشت ، و جناب عیسی را وحدت غالب بر کثرت بود ؛ و رسول ختمی مقام برزخیّت کبری ، که حد وسط و صراط مستقیم است ، بود . » ( سرّ الصّلوة ص 92 )
به تعبیر ساده تر ، حضرت موسی علیه السلام به تصرف بر دنیا و آبادی آن بیشتر از آخرت طلبی و توجه به معنویات توجه داشت و حضرت عیسی علیه السلام نیز به عکس به وحدت و مقام پروردگار بیشتر توجه داشت تا به آبادی و تصرف دنیا ، ولی پیامبر اعظم صل الله علیه و آله هم به دنیا و هم به آخرت توجه داشت ، چرا که پیامبر خاتم حضرت محمّد مصطفی ( صل الله علیه آله ) بر خلاف دو برادر خود که مأموریت و رسالتشان موقت و محدود به قوم بنی اسرائیل بود مأمور به تمام دنیا و برای همه زمان ها می باشند .
دین کاملی که پیامبر آخر آوردند به مثابه رتبه ی آخر مدرسه وحی پیامبران سابق می باشد که شریعتی تعادلی از دنیا و آخرت به بشریت هدیه آورده است .
البته دنیاگرایی حضرت موسی و آخرت گرایی حضرت عیسی نیز نقص و افراط و تفریط نبوده است ، بلکه حضرت موسی در مقطعی مأموریت نجات بنی اسرائیل را عهده دار شد که به عنوان تنها موحدین روی زمین در تطاول مستکبران زمان لگد مال می شدند ، بنابر این به امر خدا به تصرف دنیا و آبادی آن و ساخت تمدنی إلهی مأمور شد و افراط آن زمانی شکل گرفت که بنی اسرائیل این رسالت موقت را پس از ایشان نیز ادامه دادند و به رسالت پیامبران آخر تمکین نکردند و شیطان را در این غالب وارد کردند .
مثلاً « ماسونی گری » که معنایش معماری و مهندسی است به خودی خود قبیح نبود و بلکه در زمان موسی علیه السلام وظیفه ای إلهی بود که شکوه این مأموریت را در کشورداری سلیمان نبی می بینیم ، ولی ایستایی و وسوسه ها رفته رفته در این کالبد ، شیطان را وارد کرد و دینی که بشارت منجی داشت را به فرقه ای دخمه نشین و شیطان صفت منحرف کرد و در این بین آنقدر دنیاگرایی در بین بنی اسرائیل بالا گرفت که حضرت مسیح علیه السلام مأمور تنظیم و تعدیل امّت موسی علیه السلام شد و با پرچم معنویت و رهبانیّت و آخرت گرایی مبعوث شد که بنی اسرائیل اغوا شده ی زرق و برق دنیا سخت ترین برخورد را با ایشان داشتند ، بنابر این ادامه راه موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام پس از آن مأموریت موقت نوعی تحجر و فرقه گرایی است بلکه هر دو بزرگوار که پیامبر بزرگترین و زنده ترین دین های جهان می باشند به امّت شان بشارت آمدن پیامبر اعظم صل الله علیه و آله را بارها داده بودند و قله ی ربوییت إلهی را در بعثت احمد صل الله علیه و آله ترسیم کرده بودند ولی ایستایی منجر به تقابل برخی از مدعیان دین این پیامبران با پیامبر آخر شده است .
اسلامی که به دنبال آبادی دنیا و رفاه عمومی نباشد اسلام نیست :
ولی اسلام دین وسط است یعنی اگر اسلام واقعا اسلام باشد و امّت وسط که گفته خواهد شد چه کسانی هستند در رأس این جامعه باشند ، میزان دنیا گرایی و آخرت طلبی و تعامل این دو منجر به شکل گیری جامعه ای رهوار و بدون افراط و تفریط خواهد شد !
بنابر این در این راستا حرکت در مسیر آبادی دنیا عین دین و خدمت در جهت رفاه مردم روی دیگری از دین حقّ می باشد .
ولی متأسفانه عده ای ظاهر نگر که گمان کرده اند که چشم ما نیز به دنیا بسته است بی توجه سخن به اعتراض دارند که دولت دهم کار فرهنگی و خدمت به دینداری مردم نکرده !!!
این ریشه در همین کج فهمی دارد که دین را فقط محدود کرده اند به چند ظاهر و بس ، البته با دقت در زندگی ایشان تصدیق خواهیم کرد که اینان از نظر معاش برخوردارند و مشکلی به نام اشتغال خود و فرزندانشان و مسکن و ... ندارند و دین را محدود کرده اند به چند ظاهر !
در صورتی که وقتی رئیس جمهور دولت اسلامی و جمهوری اسلامی در خدمت تمام مردم باشد و سهم همه از بیت المال را مساوی تقسیم کند و برای جوانان شغل و مسکن ایجاد کند این یعنی به نفع دین داری مردم ولی دوستان این را نفهمیدند !
اینان حتّی برای امام عصر علیه السلام نیز این همه جانبه نگری را قائل نیستند ، بزرگ ایشان که در قم موسسه ای دارند اخیراً در دیدار تولیت آستان مقدس صاحب الأمر ، مسجد مقدس جمکران با انتقاد از ساخت شهرک های صنعتی در قم گلایه داشتند که از قم مثلاً نباید میل گرد صادر شود بلکه باید فرهنگ صادر شود ! عزیز من یک نگاهی به دور و بر خود بکنید بیکاری ها که با تعطیلی مسکن مهر بسیار زیاد شده - و آنچه که در میدان ما می بینیم با آمارها خیلی متفاوت است - خود به خود معضلات اجتماعی و فرهنگی و ... درست می کند آیا این تصویر ناهنجار شأن قم است که ما می گوییم مرکز جهان تشیّع است ؟! اگر ما معیشت این جوان را درست کنیم خود او می شود مبلّغ دین و آن هم دین همه جانبه ای که به دنیا و آخرت نگاه می کند !
ایشان پا را فراتر گذاشته و حتّی می گوید : امام زمان هم برای آبادی دنیا نمی آید !!! ( آیا امام عصر علیه السلام برای آبادانی دنیای مردم نمی آید ؟! ) ما از شیعه و سنی این همه روایت داریم که حضرت صاحب الأمر علیه السلام شرق تا غرب عالم را آباد کرده و زمین بایری نمی گذارد و تمام ثروت های زیر و روی زمین را آشکار می کند و مردم را جمع می کند و می فرماید : این ثروت ها مساوی بین همه شما تقسیم می شود و بگیرید که برای همین ها فساد و کشتار و قطع رحم کردید ! و آنقدر سطح رفاه عمومی بالا می رود که فقیری برای دادن زکات پیدا نمی شود ! وقتی من گیر دنیا نداشته باشم آن وقت است که انسان ها می روند سراغ رشد روحی و معنوی و پیدا کردن مقام انسانی خود !
این فقط مال زمان حضرت حجت نیست در حدود چهارسال حکومت نمونه ی امیرالمؤمنین علیه السلام نیز اینگونه بود ، ثروت های بیت المال بین فقیر و غنی مساوی تقسیم می شد و در حیطه ی حکومتی امام علی بن ابیطالب علیهماالسلام که از خراسان و مرز چین تا شمال آفریقا امتداد داشت رفاه اجتماعی به حدی رسید که یک فقیر هم برای دادن زکات پیدا نمی شد ! حتّی روزی حضرت پیرمردی مسیحی را که از کار افتاده بود و تکدی گری می کرد را احوالش را جویا شد و کارگزارانش عرض کردند: آقا مسیحی بازنشسته است ؟! حضرت امام علی علیه السلام برآشفته شد و فرمود : تا جوان بود از وی کار کشیدید حالا که از کار افتاده جامعه اسلامی باید رهایش کند ؟! و سپس برای وی سهمی از یارانه بیت المال قرار داد !
اگر چه امیدواریم که این آقایان که دکتر عزیز ما را متهم به خروج از دین می کنند به خود بیایند و به جامعیت اسلام برگردند ولی متأسفانه ما با اینها مبنایی مشکل داریم !
از طرفی جریان دیگری نیز بی توجه به بُعد دنیا گرای اسلام ، گویا اینان نیز اسلام را فاقد این چشم دنیا بین دیده اند ، بنابر این آبادی دنیا را از رژیم شیطان می طلبند و کشور را به تبعیت آن به شکاف های عمیق فقیر و غنی گرفتار و اقتصاد را گرفتار نظام بانکی ربوی کرده و ساختار تبعیض آمیز را در کشور حاکم کرده اند !
در واقع چنانچه امام راحل ( رضوان الله تعالی علیه ) آمریکا را « شیطان بزرگ » دانسته اند ، این یک تعارف نبوده بلکه وقتی حق نباشد باطل و شیطان جایگزین آن می شود و همانطور که عزیزمان فرمودند : رژیم ایالات متحده آمریکا کالبد شیطان و دولت شیطان روی زمین می باشد ، به عنوان مثال شما ببینید چرا رئیس جمهور آمریکا حیثیتی از همجنس گرایی دفاع می کند و "اوباما" قانونی کردن این عمل پلید شیطانی را افتخار دولت خود می داند ؟! در غرب دو چیز قابل پرسش نیست یکی « هلوکاست » و دیگری « نقد همجنس گرایی » ، چرا ؟! فکر نکنم برای شما شکی باشد که آمریکا کالبد شیطان است و برنامه های « صندوق بین المللی پول » و « بانک جهانی » رهاوردی به جز سبک زندگی شیطانی برای ما نداشته است ، چنانچه در دهه 70 با همین دستورالعمل شیطانی کشور را گرفتار کاهش جمعیت خطرناک کرده اند !
مرحوم آقای مهدوی کنی ( رحمت الله علیه ) در برنامه ی پخش مستقیم تلویزیونی که چند سال پیش از شبکه 3 پخش شد – نامش یا " محرمانه " بود یا " فوق العاده " – به نکته ی قابل تأملی اشاره کرد ، ایشان در خاطرات خود از دوران زندان طاغوت می گفت: « ما در زندان سه طیف فکری بودیم یک عده مارکسیسم ها و کمونیست ها بودند و یک طیف هم بچه مسلمون ها که در همین بچه مسلمون ها هم دو تفکر بود یک عده مثل ما می گفتیم نه شرق کمونیست و نه غرب لیبرالیسم که آمریکا رأس آن است ، ولی یک عده مثل مرحوم بازرگان و آقای هاشمی می گفتند نه شرقی ولی آمریکا بله ! منطقشون هم این بود که بالاخره برای پیشرفت راهی جز آمریکا نیست و ... »
که این سخن گویایی اختلاف مبنایی این آقایون با تفکر أمّت وسطایی جهان بین و آخرت طلب اسلام ناب می باشد که کشور را گرفتار خود کرده است .
آیا « أمّت وسط » شامل تمام مسلمانان است ؟!
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در روایاتی متعدد با ارجاع دادن مخاطبان به عقلشان این باور غلط که " أمّت وسط " را شامل تمام مسلمانان دانسته را رد کرده اند !
چنانچه از امام محمد باقر علیه السلام در « مناقب ابن شهرآشوب » روایت شده که فرمودند : « شهداء بر مردم کسی نیست جز ائمه و پیامبران ، چگونه کسیکه در دنیا شهادتش برای یک دسته سبزی هم پذیرفته نیست خدا شهادتش را برای تمام مردم گواه قرار می دهد ؟! »
و همچنین امام صادق علیه السلام نیز فرمودند :
« اگر کسی گمان کند که منظور این آیه تمام اهل قبله هستند ، بر خدا دروغ بسته ! چگونه ممکن است کسانیکه که خدا شهادتشان را برای یک من خرما در دنیا نمی پذیرد شهادتشان را برای جمیع امّت های گذشته بپذیرد ؟! اینگونه نیست ... » (تفسیر عیّاشی ج1ص63 )
اگر چه خطاب این آیه عام است ولی ملاک خاصی را برای شناسایی مصداق این أمّت وسط قرار داده است که ائمه اطهار صریحا آن مصداق را بازگو کرده اند .
امیرمؤمنان علیه السلام فرموده اند :
« نحن شهداء الله علی خلقه ، و حجّته فی أرضه ، و نحن الّذین قال الله تعالی : و کذلک جعلناکم أمّة وسطاً . ( نورالثقلین ج 1 ص 134 )
ما ( أئمه أطهار ) همان شاهدان خدا بر خلقش بوده ! و حجت او بر روی زمینش می باشیم ، و مائیم همان کسانیکه خدا فرمود : و کذالک جعلناکم أمّة وسطاً .
و در همین مضمون روایاتی دیگر نیز وارد شده است ، به عنوان مثال امام صادق علیه السلام درباره این آیه شریفه فرمودند :
نحن الأمّة الوُسطی ، و نحن شهداء الله علی خلقه و حججه فی أرضه .( قبل ص 190 )
ما ( أئمه أطهار ) أمّت وسط هستیم ، و ماییم شاهدان خدا بر خلقش و حجت هایش در زمینش .
بنابر این أمّت در این کلام بر خلاف اصطلاح رایجش بر جماعتی با اشتراکات خاص اطلاق نمی شود بلکه بر افرادی کیفی اطلاق می شود .
چنانچه از پیامبر اعظم سؤال شد که جماعت أمّت شما چه کسانی هستند که رسول الله فرمودند :
« جماعة أمّتی أهل الحقّ و إن قلّوا . » ( معانی الأخبار ج1 ص 134 )
جماعت أمّت من أهل حق آن هستند اگر چه کم باشند .
اگر روایت عامه را که از رسول الله صل الله علیه آله نقل شده را نیز بپذیریم که فرمود :
« لن تجتمع أمّتی علی ضلالةٍ . » ( کنزالعمّال 1030 )
أمّت من بر گمراهی اجتماع نمی کنند .
بنابر این با جمع این روایات منظور از أمّتی که گمراه نیستند فقط أهل حق آن می باشد ، پس قداست بخشیدن به تمام أمّت و تأیید هر گونه « اسلامگرایی » به دور عقلانیّت و فحوای احادیث می باشد.
مثلاً در ماجرای مباهله وقتی خداوند قادر امر می کند از دو طرف یعنی اسقف های نجران و مسلمانان ، أنفس و زنان و پسرانشان برای مباهله و نفرین جمع شوند در مقابل لشگر نجرانیان فقط پنج تن به عنوان امّت پیامبر گرد می آیند و همین جمع به ظاهر اندک ارکان کلیسای نجران را لرزانده و آنان را وا می دارند تا با پیامبر مصالحه کنند .
«اسلامگرایی» فاقدروح «أمّت وسط» شیطان گرایی است:
پس أمّت وسط بر این نورهای مقدس اطلاق می شود و هر جامعه ی اسلامی که در کالبد و رأس آن این انوار پاک هستند آن جامعه را می توان گفت أمت وسط می باشد و به عکس جامعه ای که با پوستین اسلامی و مساجد و حج و ظواهر آباد شرعی است ولی خالی از این أمّت وسط و شاهدان بشریت باشد و در رأس امور آن جامعه به ظاهر اسلامی انسان کامل حاکم نباشد ، این پوستینی است خالی از روح خود که طبق معمول در صورت عدم حق باطل جایگزین آن می شود و شیطان وارد این کالبد می گردد و در حقیقت این نوع اسلامگرایی شیطان گرایی است و البته بهترین دستاویز شیطان نیز همین ظاهر اسلامی چنین حامعه ای می باشد تا نادانان را اسیر خود کند .
پس ساده لوحی است که از هر صدای اسلامگرایی و هر فریاد اسلام خواهی شادمان شده و حامی آن شویم ! چنانچه عده ای در بحبوحه ی بیداری منطقه این اشتباه را کردند و به شرط دوری حرکت ها از نماد شیطان یعنی شیطان بزرگ و رژیم صهیونیستی که رهبری و رئیس جمهور سابق بر آن تأکید داشتند دقت نکردند و نتوانستند شرایط منطقه و مکر شیطان بزرگ را درست تحلیل کنند .
ادامه دارد ...
مسعود شفیعی کیا
محرم الحرام 1436
آبان 1393
بسم ربّ الشهداء
کارگزاران از تخریب تا تحریف حقایق !
دیدگاه رهبری درباره حرام بودن تشکیل حزب کارگزاران و احزاب دولتی :
اساس مشروعیّت حزب «کارگزاران» متأسفانه همچون دیگر حزب های دولتی مانند « مجمع روحانیون » و « حزب مشارکت » که دولتی های وقت برای تداوم قدرت خود تأسیس کردند زیر سوال است و از معدود احزابی است که رهبری معزز انقلاب نیز همان سال 74 با تشکیل آن مخالفت کردند و در دیدار دولت خاتمی نیز صریحا علّت مخالفت خود با آن حزب و تشکیل احزاب دولتی دیگری مانند حزب مشارکت را چنین ابراز کردند :
« زمان آقای هاشمی وقتی حزب آقایان کارگزاران درست شد، یکی از اشکالات اساسی ای که من به کار آنها گرفتم و به آنها گفتم، این بود که برای حزب باید وقت صرف کنید - دور هم بنشینید و حرف بزنید، تبادل نظر کنید، بلی و خیر بگویید، بحثهای سیاسی و روشنفکری کنید - که ولو در کار شما هیچ اثری هم نگذارد، باید بدانید که این مقدار همّت و وقت، متعلّق به دولت است. وزیر که در وزارتخانه هشت ساعت کار ندارد؛ وزیر، تمام وقت در اختیار وزارتخانه است. اگر شما همّت و نشاط حرف زدن و فکر کردنتان را جای دیگری صرف کردید، در حقیقت وقت وزارتخانه را غصب کردهاید. این فعلِ حرام است. »
( دیدار رهبری با دولت هشتم 80/6/5 )
به هر ترتیب این کار حرام انجام شد و حزبی که در انتخابات دوم خرداد 76 تأثیر گذار و حامی اصلی دولت مدعی اصلاحات بود در معادلات سیاسی کشور به وجود آمد که نقش آن و اکثر اعضای آن در فتنه 88 نیز محرز بود ولی به دلیل برخی از ارتباطات مانند احزاب « اعتماد ملّی » و « مشارکت » منحل نشد و در سال 92 به عنوان حامی و اعضای آن بدنه اصلی دولت 11 را تشکیل دادند !
از انحراف انگاری « دکتر احمدی نژاد » تا فتنه انگاری وی توسط فتنه گران :
جناب « حسین مرعشی » از اعضای کارگزاران اخیراً در مصاحبه با ایسنا گفته است :
« کارگزاران در انتخابات در قالب جبهه بزرگ اصلاحطلبان وارد انتخابات خواهند شد و هیچ حرکت تک حزبی را مناسب نمیدانند. ما به رهبری آقای خاتمی در انتخابات حضور خواهیم داشت و چند سیاست روشن را انتخاب کردیم. اولین آن این است که با لحاظ کردن دغدغههای رهبری، فتنهای که آقای احمدینژاد در کشور به پاکرده بود، را از بین ببریم. من اعتقاد دارم که دولت گذشته فتنه بزرگی در کشور ایجاد کرده است. فتنه آقای احمدینژاد، ایجاد نوعی نقار بین احزاب اصلاحطلب و مسوولان ارشد نظام بود. »
وی که به دلیل حضورش در فتنه 88 نیز به زندان محکوم شد ، اگر چه وزنه سیاسی مهمی در کشور ندارد ولی به دلیل اینکه از مهره های اصلی این حزب می باشد و وابستگی نزدیک به آقای رفسنجانی دارد سخنش قابل تأمل می باشد.
وارونه پوشیدن پوستین سیاست و بر عکس نمایش دادن واقعیّت ها پس از موج سازی این جماعت با واژه « جریان موهوم انحرافی » امروز مبدل شده به « فتنه خوانی » دولت مردمی ، جنجال بی جای عمارپنداران بر علیه دولت دهم بر مبنای واژه سازی ایشان گویا به آقایان مزّه کرده است و در این مصاحبه حتّی وی با خطاب قرار دادن « آقای مصباح » به عنوان یکی از کسانیکه متأسفانه وارد این ماجرا شد ، وی را شریک گناهان « دکتر احمدی نژاد » دانسته و فاقد سعه صدر برای قرار گرفتن در محور اصول گرایان دانسته و ...
صرف نظر از اینکه رهبری دخیلان در فتنه 88 را مرتکب « جرم و گناهی سنگین » دانسته اند ، فتنه خوانی دکتر احمدی نژاد و سخن گفتن از حذف ایشان توسط دخیلان در آن فتنه ، امروز نباید خیلی عجیب باشد ، و حذف گفتمان احمدی نژاد به عنوان « دنبال کردن دغدغه ی رهبری » با رهبری خاتمیِ شریک فتنه هم از طنز های روزگار ماست ! مسلماً مسیری که برخی به ظاهر دوستان رفتند خروجی ای بهتر از این نداشت !
از تخریب عاشورا در دولت دوم خرداد تا تحریف عاشورا در امروز :
دامنه ی این تحریفات گویا از واقعیّت های سیاسی کشور به حقایق تاریخی نیز سرایت کرده است و دامن عاشورا و درس های آنرا نیز گرفته است .
فراموش نکردیم که این جریان روزگاری حامی دولتی بود که در نشریات وابستگان آن دولت به مقدسات صریحاً بی حرمتی می شد ، به عنوان مثال در روزنامه ی جناب « سعید حجاریان » شهادت سیدالشهدا علیه السلام واکنشی طبیعی در برابر – العیاذبالله – خشونت جدّش پیامبر دانسته شده بود و به نام خشونت زدایی از دین عاشورا ستیزی دنبال می شد و حتّی روشنفکرمآبان این جماعت صریحا در روزنامه های دولتی آن زمان زیارت عاشورا را « سند خشونت » نامیدند و ...
و برنامه این بود که فضای « عبرت های عاشورا » و همزاد پنداری انقلاب اسلامی ایران با وقایع صدر اسلام را که رهبری سال ها برای ترویج آن زمینه سازی فرهنگی کرده بود را با زیر سوال بردن اصل عاشورا بی اثر کنند ، ولی نتوانستند و اوج عاشورا ستیزی این جماعت را در عاشورای تأسف بار سال 88 دیدیم !
ولی گویا اینبار نیز تاریخ تکرار می شود و ترفند تخریت و حذف تبدیل شده است به دسیسه ی تحریف !
چرا مطهری زمان مقابل تحریف عاشورا حماسه ی حسینی تولید نمی کند؟!
جریانی که با دیوار مستحکم فرهنگ عمیق عاشورا در مردم کشور برخورد کردند حالا به دنبال تحریف معنوی و تغییر مفاهیم بلند عاشورا و کربلا هستند و درس آزادگی و استکبار ستیزی و نفی ولایت شیطان که در حماسه ی عاشورا نهفته است را بعضاً شنیده می شود که به « تعامل سازنده » با شیاطین و « مذاکره » با دشمنان بشریّت تنزّل می دهند ، تا در این یک ماهِ حساس ، توافق به اصطلاح جامع هسته ای با شیطان بزرگ را که پیامدهای وحشتناکی برای کشور خواهد داشت را توجیه گر و پوشش دهند !
اگر چه تجربه تاریخ نمایانگر این بوده که خطر تحریف همواره بیش از تخریب بوده است به عنوان مثال تحریفگرانی که درس بلند عاشورا را به حرکات سخیف قمه زنی مبدل کرده اند تاکنون بهترین کمک را به شیاطین برای وهن تشیع کرده اند ، ولی به یاری خدا و عنایت امام عصر علیه السلام با فراگیری گفتمان اصیل امام خمینی و رهبری عزیز انقلاب توسط دوستداران انقلاب اسلامی ، این ترفند نیز إن شاءالله بی اثر خواهد شد ، ولی تعجب از لشگر کشان نفرت افزایی بر علیه دولت ارزشی دکتر احمدی نژاد می باشد که چگونه است که امروز مطهری های زمان از « حماسه ی حسینی » نمی گویند و در مقابل تحریفات عاشورا مانند شهید مطهری نمی ایستند .
چه شد آن بسیج افکار عمومی ضد انحراف ؟! موسسه ی آقای مصباح که دوسال قبل با توزیع بسته های فرهنگی و پخش سخنان تقطیع شده دولتی های گذشته بین مبلغان اعزامیشان به نقاط مختلف کشور ، انقلابی ترین دولتمردان را خطرناک ترین انحراف از صدر اسلام انگاردند و دروغ فتنه بزرگ دکتر احمدی نژاد برای انتخابات مجلس نهم و ریاست جمهوری یازدهم را تکرار می کردند ، چرا امروز سکوتی دارند که حتّی ما را نگران علائم حیاتی خویش کرده اند ؟! البته دیگر عمارپنداران و مدعیان بصیرت افزایی نیز روزگاری بهتر از ایشان ندارند !
عجیب واقعه ای و غریب حادثه ای
أنا اصطبرت قتیلاً و قاتلی شاکی
مسعود شفیعی کیا
93/8/7
محرم الحرام 1435
بسم ربّ الشهداء
(درس عاشورا در مکتب امام خمینی )
کربلا مذاکره و تعامل با امپراتوری شیطان ؛ یا جنگ با استکبار ؟!
امام خمینی :
آخوند درباری که اسلام را نمی شناسد می گوید با جهان کفر سازش کنیم !
امام خمینی ( ره ) :
« کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاء ؛ این یک عبارت آموزنده است. نه معنایش این است که هر روز کربلاست، هر روز بنشینید گریه بکنید. ببینید چه کرده، کربلا چه صحنه اى بوده، هر روز این صحنه باید باشد: مقابله اسلام با کفر؛ مقابله عدل با ظلم؛ مقابله عدد کم با ایمان زیاد، در مقابل عدد زیاد با بىایمانى. نه از جمعیت کم بترسید؛ و نه از شکست بترسید، شکستى در کار نیست. وقتى کار براى خدا باشد، شکست تویش نیست. کشته بشوید بهشتى هستید؛ بکشید هم بهشتى هستید. خداوند ان شاء اللَّه همه شما را حفظ کند و همه موفق باشید. من خدمتگزار همه تان هستم و دعاگو. »
صحیفه نور ج10 ص 8
«کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء ؛ یک کلمه بزرگى است که اشتباهى مى فهمند. آنها خیال مىکنند که یعنى هر روز باید گریه کرد! لکن این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى کرد، همه زمینها باید آنطور باشند. نقش کربلا این بود که سیدالشهداء- سلام اللَّه علیه- با چند نفر جمعیت و عدد معدود، آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکارى کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید اینطور باشد. همه روز هم باید اینطور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم؛ و همین جا هم کربلاست . »
صحیفه نور، ج10، صص122 و 123
« امام حسین با عده کم همه چیزش را فداى اسلام کرد؛ مقابل یک امپراتورى بزرگ ایستاد و «نه» گفت؛ هر روز باید در هر جا این «نه» محفوظ بماند. و این مجالسى که هست مجالسى است که دنبال همین است که این «نه» را محفوظ بدارد. بچه ها و جوانهاى ما خیال نکنند که مسئله، مسئله «ملتِ گریه» است! این را دیگران القا کردند به شماها که بگویید «ملتِ گریه»! آنها از همین گریه ها مىترسند، براى اینکه گریه اى است که گریه بر مظلوم است؛ فریاد مقابل ظالم است. دسته هایى که بیرون مىآیند، مقابل ظالم هستند . »
صحیفه نور ج10 ص315
« ماها چه کاره ایم که برویم بنشینیم با اینها صلح کنیم. این دنیایى که هى فریاد مىزنند به اینکه بیایید با ما مصالحه کنید و به اسلام برگردید، اینها اسلام را مثل اینکه نشناختند.
بعضى از این آخوندهاى دربارى که ما را نصیحت مىکنند که بیایید به اسلام برگردید. اینها اسلام را نمىدانند چه است. اینها اسلام را جز خوردن چیزى نمىدانند ...
تازه آن آخوند دربارى مىگوید که بیایید با هم به اسلام برگردید!!!
آخر تو بیا به اسلام برگرد. تو بیا بفهم اسلام چه است. اگر اسلام خلاصه مىشد در اکل و شرب و مآرب حیوانى، آن وقت بله باید بیاییم با هم بنشینیم به آن اسلامى که شما مىگویید برگردیم. اما اسلام آن است که آن شهدا را داده است. اسلام آن است که براى رسیدن به مقصد، آن همه زحمت را نبى اکرمش و اولیایش متحمل شدند. حالا ما براى اینکه چند نفر جوان از دستمان رفته- با اینکه خیلى عزیزند- از اسلام دست برداریم و برویم بنشینیم مصالحه کنیم؟ ما و ملت ما همانى است که در این خیابانهاى تهران و در شهرستانهاى دیگر آنهمه جوانها را از دست داد و مصالحه نکرد. »
صحیفه نور، ج13، صص 297 و 298