بسم ربّ الشهداء
آیا « شهید صیّاد شیرازی » اگر امروز بود ،
متهم به انحراف و مدیریّت خرافی نمی شد ؟!
اگر کسی با « شهید صیّاد شیرازی » اندک مراوده می داشت ، دلدادگی وی به امام عصر علیه السلام برجسته ترین ویژگی بود که در ذهنش از وی می ماند ، چنانچه در سفری به جبهه های نورکه همراه آن شهید بزرگوار بودیم و در پادگان زرهی اهواز جلسه ای سرپایی و چند دقیقه ای با ایشان داشتیم ، آن شهید دلداده بعد از بسم الله دو دست خود را به دعا بلند کرده و آیه مربوط به امام عصر را تلاوت کرد : « ربّ أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطاناً نصیراً » ( اسراء 80 ) و پس از قرائت دعای سلامتی امام زمان علیه السلام با حضور قلب ( اللّهم کل لولیک ... ) سخن خود را آغاز کرد و این روش همیشگی آن شهید با همگان بود ...
ایشان در خاطرات خود درباره مرحله ی آخر عملیّات « بیت المقدس » می گفت که به دلیل عدم بازسازی نیروها در آن عملیّات بزرگ ، تصمیم اولیه بنابر توقف عملیّات و فراخوان نیروهای مردمی از شهرها برای تکمیل عملیّات بود ولی با بروز امداد خاصی منجر به تصمیمی مشترک بین فرماندهان جنگ شد که برای ادامه ی پیشروی از منطقه «حسینیه» و «کوشک» و «دب حردان» در جاده اهواز به طرف خرمشهر سه محور به تریب محور راست به تیپ 27 محمدرسول الله به فرماندهی « حاج احمد متوسلیان » و محور مرکز به تیپ 14 امام حسین علیه السلام به فرماندهی « شهید حسین خرازی » و محور چب به تیپ 8 نجف اشرف به فرماندهی « شهید احمد کاظمی » واگذار شد تا با یگان های عملیّاتی ارتش پیشروی را دنبال کنند در این مرحله کار با مشکلات غیر طبیعی مواجه می شود و به دنبال آن عنایتی از ناحیه ی مقدسه اوضاع را دگرگون می کند که آن شهید امام زمانی از آن چنین حکایت می کند :
« قرار شد با هم تک کنند و این کار را انجام دهند ، شب عملیات شروع شد از همان اول شب محور سمت راست به سرعت برید و رفت جلو شکاف را ایجاد کرد و رفت جلو ولی آنقدر جلو رفت که دادش در آمد ، ( حاج احمد متوسلیان ) می گفت : هنوز سمت چپ من آزاد است من دارم از راست می خورم و هم از سمت چپ ، برادر احمد متوسلیان داد و بیداد می کرد . دو محور دیگر جلو نمی رفتند ما داشتیم ناامید می شدیم ، تا صبح هرچه راهنمایی و هدایت شدند پیش نرفتند ، حدود نماز صبح بود یادم هست که بچه ها همه از حال رفته بودند و از خسته گی افتاده بودند ، تعداد قلیلی توی اتاق جمع بودیم نماز را خواندیم . دیدم حالم گرفته شده چشمهایم باز نمی شدند گفتم بخوابم ولی دلم نمی آمد از کنار بی سیم کنار بروم در همان اتاق جنگ زیر نورافکن ملحفه ای پهن کردم ، گفتم دراز بکشم یک مقدار آرامش پیدا کنم .
بلافاصله خواب سیّد عالی قدری را دیدم با عمامه ی مشکی آمد داخل قرارگاه ما ، صورتش را گرفته بود چهره اش گرفته و غمناک بود ، آمد نگاهی به همه ما کرد ، همه به احترام بلند شدیم یک پارچه احتراممان برانگیخته شد ، ایشان ، مثل اینکه کارش را انجام داده باشد و کار دیگری نداشته باشد – برای من هم طبیعی بود – گفت : می خواهم بروم ، کسی نیست مرا همراهی کند ؟! بلافاصله دویدم جلو و گفتم من آمادگی دارم ، آمادم ایشان را راهنمایی کردم تا از قرارگاه بیرون بروند .
از آنجا هم خارج شدیم یه دفعه به نظرم اینطور آمد که حیف است این سیّد عالیقدر راه برود بهتر است که ایشان را بغل کنم روی دست خود بگیرم ، همان کار را کردم ایشان روی دستم گرفتم تا راه نرود ، همانطوری که روی دستهای من بودند با حالت تبسم به من نگاه کردند اظهار محبّت کردند ، این اظهار محبت خیلی من را متأثر کرد و به گریه افتادم ، گریه ام آنقدر شدّت داشت که از خواب پریدم .
بیست دقیقه از زمانی که خوابیده بودم گذشته بود ولی انگار اصلاً خوابم نمی آمد ، حالت خاصّی را احساس کردم . همان موقع توی بی سیم داشتند تکبیر می گفتند ، تکبیر چه بود ؟! دو محور که گیر کرده بود باز شده و رسیده بودند به اروند یعنی سه محور با هم رسیده بودند به اروند تمام مشکلات ما در پیشروی حل شده بود ، خدا إن شاءالله با بزرگان بهشت محشورشان کند ، برادر خرازی با کد و رمز اطلاع داد وضعیّت ما خوب است و گفت : توانسته ایم حدود هفتصد نفر از نیروها را متمرکز کنیم اجازه بدهید ، از اینجایی که دشمن خط محکمی ندارد بزنم به خط دشمن توی خونین شهر . ریسک بزرگی بود ، هفتصد نفر چی بود که می خواستیم به خونین شهر حمله کنیم ؟! بعدش چی ؟! حالا خوب هم درآمد ولی ... ( شهید حسین خرازی با پذیرش مسئولیّت ، شهید صیّاد را مجاب می کند . )
حال خاصّی بر دنیای ما حاکم شده بود زیاد خودمان را پایبند مقررات و فرمول های جنگ نمی کردیم که این کار بشود یا نشود گفتم : بزنید ! ایشان زد یک ساعت هم طول نکشید ساعت هشت صبح بود که دادوبیداد و فریاد آنها بلند شد ، گفتند ما زدیم خوب هم گرفته عراقی ها جلوی ما دستها را برده اند بالا ولی تعداد آنها دست ما نیست .
باید احتیاط می کردند و کُند به طرفشان می رفتند یک هلی کوپتر 214 فرستادیم بالا که ببینیم وضعیّت چه جور است ؟! خلبان فریاد زد : تا چشمم کار می کند ، توی این خیابان ها و کوچه های خرمشهر عراقی ها صف بسته اند و دست ها را بالا برده اند یعنی قابل شمارش نبودند ، واقعاً مطلب عجیبی بود !
نمی شد به عراقی ها بگوییم شما بروید توی سنگر ما نیرو نداریم ! بالاخره باید کارشان را تمام می کردیم باز خداوند یاری کرد و تدابیری به صورت دشت بان به صورت صف یک طرف شان – یعنی طرف غرب – بایستند منظورمان این بود که اینها را هدایت کنیم بیایند روی جاده و از طریق جاده بروند به طرف اهواز .
گفتم فعلاً پیاده برن به طرف اهواز ! تا اهوز 165 کیلومتر راه بود ماشین هم نداشتیم که آنها را سوارکنیم نیروها با دست اشاره می کردند که بروید توی جاده اینها هم بعد از ظهر طول کشید هر چه می رفتند ، تمام نمی شدند .
عصر بود پرسیدم بالاخره این اسرا چه شدند گفتند : دیگر نمی آیند رفتیم توی خرمشهر و خرمشهر را گرفتیم ! » ( ناگفته های جنگ - شهید صیاد شیرازی ص 306 )
توجه داشته باشید ، فتح شهری که توسط بیش از 14 هزار نیروی نظامی مجهز پدافند می شد با هفتصد نیروی خسته پس از روزها عملیّات طاقت فرسا با هیچ معادله ای جور در نمی آید و فقط عنایت و نظر فرزند بوتراب می تواند که این اعجاز کند !
به راستی مدعیان عقلانیت که تحقیر کشور و مردم و تاراج افتخارات ملّی مان را تعقل می نامند و آنهایی که عرصه ی سیاست را چنان ناپاک می انگارند که امدادهایی اینچنین را خرافه و انحراف می نامند ، آیا به راستی با مدیریّت امثال صیّاد ها می توانند سر سازگاری داشته باشند ؟! و یا اگر صیّاد امروز بود به جرم انحراف و خرافه گرایی توسط احزاب قدرت و ثروت و مدعیان اصول گرایی و حتّی عمارپندار ها منکوب می شد ؟! آیا از اصل انقلاب که امام عصر علیه السلام است بسیار فاصله نگرفته ایم ؟! غافل از اینکه ریشه ی تمام مشکلاتمان در همین غفلت از ولی نعمتمان است و آنجا که رهبری در سخترین شرایط در مقابل چشم تمام ملّت به امام عصر پناه می برد و خود را ناقص و ضعیف دانسته و به آن ولی الله الأعظم می گوید « برس به فریاد ما !» این همه دوری مدعیان از امام عصر چه معنا دارد ؟!
الغوث ، الغوث، الغوٍث یا مولانا یا صاحب الزّمان
مسعود شفیعی کیا
93/1/21
سالروز شهادت جانگداز شهید صیّاد شیرازی
بسم ربّ الشهداء
( واقعیّت بیداری های منطقه را بهتر ببینیم ! )
کدام اسلامگرایی با ما همراه شد ؟!
( مسجد رأس الحسین قاهره و استقبال مردمی - بهار 1392 )
چرا دوره اسلامگرایی در منطقه پایان یافت ؟!
تحوّلات چند سال اخیر غرب آسیا ، به طور گسترده نقشه ی سیاسی منطقه را زیر رو کرد ، اگر چه ظاهر تحوّلات بر خلاف آنچه که در داخل تحلیل می شد ، همگی مطلوب و به نفع انقلاب اسلامی نبود ، بلکه صف بندی های جدیدی در منطقه و جهان شکل گرفت که بدون در نظر گرفتن این صف بندی ها نمی توان تحلیل درستی از منطقه داشت .
و همین عدم درک صحیح از جنبش های کشورهای اسلامی و صف بندی های جدید ، منجر به تهمت هایی به رئیس جمهور سابق شد که ایشان را نشریاتی مانند کیهان متهم به بی اعتقادی به بیداری اسلامی کردند !
ولی اگر بدون شعارزدگی و واقع بینانه به سیر تحوّلات بنگریم برخورد معقول و مدبّرانه دولت گذشته در مواجهه با خیزش های کشورهایی مثل مصر و لیبی و تونس گویای درک نزدیک به واقع ایشان بوده است .
یک برداشت صرفاً آرمانی که از شاخصه های آرمانگرایی واقع بینانه فاصله دارد ، این است که هرجا نام اسلامگرایی است ، ما هم باید کنارش باشیم و وقتی گفته شد دوران اسلامگرایی تمام شده این جماعت برآشفته شدند و گزک بر علیه دولت دهم به دست گرفتند .
و بنابراین مبنای غلط ، حرکات مردمی در منطقه را تماماً تحت مدیریّت جبهه خودی تلقی کردند و تا جایی این خوش باوری انجامید که حضور مرسی در اجلاس سران « نم » ( غیر متعهد ها ) را برخی می خواستند به جشنی ملّی تبدیل کنند و رسانه هایی مانند « رجا نیوز » و « فارس » از آمدن مرسی به تهران به عنوان مهمترین اتفاق یاد می کردند و آنقدر افراط بالا گرفت که خواستند با برجسته کردن مرسیِ همگرا با آمریکا نقش بی بدیل دکتر احمدی نژاد در منطقه را محو کنند ، چرا ؟! چون دکتر احمدی نژاد را منحرف و نامطلوب می دانستند !
آنقدر مراکز رصد کننده اوضاع ، از قافله عقب ماندند که تا ماه ها تحلیل درستی درباره سوریه نمی توانستند بدهند و صدا وسیما مانده بود چه بگوید ؟! ، بنده هم که تحلیلی درباره نقش ترکیه در بحران سوریه در همان ماه های ابتدایی بحران دمشق نوشتم کارشناسان مدعی مراکز خاص پیام دادند که : « ما با دولت اسلامگرای ترکیه روابط حسنه داریم ! » و از سوی دیگر جریان رسانه ای فتنه که اکنون از سردار مقابله با فتنه و حفظ سوریه « شهید حسین همدانی » با تنفر یاد می کنند و از شهادتش شادمانند ، دژخیمان داعش و النصرة را مردم سوریه می دانستند .
حال ریشه ی این سر درگمی کجا بود ؟! در آنجا بود که می دیدند در سوریه پرچم مخالفت با اسد را اخوانی ها بلند کرده اند و قرار بود تمام سرمایه نظام را عده ای اینجا به پای اخوانی های منطقه بریزند .
فشارها بر دولت دهم افزونی یافت ، حتّی خبرنگار سیما « نجف زاده » با حضور در طرابلس ِ لیبی و با نمایش چند نوبته ی سفارت خالی ایران در آنجا - گویا به سفارش همان نود سیاسی سازان - ، دولت دهم را به علّت عدم اعزام سفیر ، متّهم به عدم همراهی با انقلابیون لیبی کرد و ...
شاید می خواستند فاجعه ی مزار شریف که نتیجه ی اعتماد خاتمی به اسلامگرایان طالبان بود و منجر به کشتار دیپلمات ها و خبرنگاران کشور شد را تکرار کنند ولی دکتر احمدی نژاد به هیچ قیمتی این خطا نکرد و متهم شد .
سخنرانی های آتشین در کشور بالا گرفت ، و اوج حمله ی اسلامگرایان حامی اخوانی های کشور آنجا بود که دکتر احمدی نژاد در سخنی در کنار بیداری اسلامی ، لفظ بیداری انسانی به کار برد و همین بس بود که بولتن نویسان پُرتخیّل با سنجاق کردن سخن چند مستشرق کنار تعبیر « مکتب ایران » و « پایان اسلامگرایی » هیولایی توّهم کردند که کسی در وصفش گفت : « از صدر اسلام تاکنون خطرناک ترین است . » و ...
چرا با سقوط اخوان المسلمین ؛ تب بیداری اسلامی در ایران فروکش کرد ؟!
جماعت خمار هنوز در توهمات خود بودند و عدّه ای هم ترجیح دادند که در ترجمه فحاشی مرسی به اسد و سوریه نام رژیم صهیونیستی را جایگزین کنند و عده ای هم به دنبال ...
ولی این جماعت دلداده به تمام اسلامگرایان ، مبهوت ماند که چه شد که هزاران جوان تونسی و لیبیایی و حتّی مصری که اتفاقاً همه هم انقلابی و بیدار شده اسلامی بودند از خیابان های دمشق و حلب و حمص و ادلب و دیرالزّور سر در آوردند و حمله ی بی امان به عتبات شام کردند و سپس به عراق سرازیر شدند !
( مرسی در همایش اعلان جنگ با سوریه و حزب الله لبنان و تشیّع )
مرسی که نامه فدایت شوم برای « شیمون پرز » نوشت و پیمان خفت برجام « کمپ دیوید » را دائمی دانست و با هیلاری کلینتون گل می گفت و می شنید ، در تجمع ضد اسد در قاهره به همراه « قرضاوی » رهبر معنوی اخوان ، پرچم سوریه آزاد از اسد را دست گرفت و خشمگیانه عربده ی « روافضه ی انجاس » سرداد و حزب الله و شیعه و اسد را نجس دانست و از ارتش قاهره خواست برای برکناری اسد و تنبیه حزب الله ، لشگر کشی کند که همین نیز تیر خلاصی بود بر اخوانی ها ، اگر چه متأسفانه « سی سی » دستش به خون مردم آلوده شد ولی روی کار آمدن سی سی ملّی گرای لائیک به نفع ما و مقاومت شد و مانع گسترش هاری سلفی های اخوانی شد .
همانگونه که اسد لائیک و پوتین نامسلمان برای ما شریکان بهتری از اخوانی ها و دولت اسلامگرای ترکیه بوده اند .
حال چگونه میلیون ها انسان بیدار مصری راضی به قلع و قمع اخوان شدند ؟! این ریشه در اسلامگرایی اخوانی ها داشت که مبنایی با دین فطری و محبّت آمیز اسلام فاصله دارند ولی عجبا که عدّه ای در کشور می خواستند اخوان را شاخه ی ایران قلمداد کنند ، بنابراین صدا و سیما مدتی مدافع دولت اخوان بود و بنابر این دیدیم با حذف اخوان جنب و جوش همایش های بیداری اسلامی در کشور فروکش کرد .
و از طرف دیگر می بینیم که اخوانی های یمن معروف به « اصلاحیون » اکنون مهمترین معارض انقلابیون حوثی می باشند ولی ملّی گرایان حزب شعبی یمن اکنون درکنار انصارالله با متجاوزان سعودی آمریکایی می جنگند .
اگر سفر دکتر احمدی نژاد در بهار 92 به قاهره نبود ، بعید بود نظر الأزهر و ملّیون و ناصری هایِ ضد اخوان مصر به تشیّع صاف شود ، ولی کسی در کشور نخواست تأثیر آن سفر تاریخی دکتر احمدی نژاد به مصر را ببیند ، چون متوهمین عمارپندار و «جهان نیوز » و مؤسسه ای در قم به نفع رأس فتنه می گفتند : قرار است دکتر احمدی نژاد انتخابات را منحرف کند !
ولی واقعیّت این بود که « شیخ طیّب » شیخ الأزهر پس از دیدار صمیمانه با دکتر احمدی نژاد در مصاحبه ای در دفاع از تشیّع و ایران سنگ تمام گذاشت و رهبران انقلابی مخالف اخوان در دیدار با دکتر احمدی نژاد از اینکه اسلام ایران چون اسلام اخوان نیست روحیّه ای مضاعف گرفتند ، که متأسفانه نگذاشتند آن دولت تداوم یابد تا همگرایی در منطقه به ضرر شیطان را ایشان تکمیل کند .
چراکه اساساً پیدایش سکولار و لائیک در کشورهای عربی و غیر عربی منطقه عموماً ریشه در تندروی و غیر فطری بودن اسلامگرایی های آنجا دارد و اگر اسلام ناب محبت آمیز به آنان عرضه شود مانند بسیاری از آزادگان با ما همگرایی خواهند داشت .
در تونس نیز « راشد الغنوشی » که در ایران خیلی به وفایش امید داشتند ، ناگهان در همان ابتدا ، سخن از این گفت که ایران نمی تواند الگوی خوبی برای « بیداری های اسلامی » باشد و الگوی خود را ترکیه معرفی کرد !
امام عصر فارغ از ادعای اسلامگرایی جاذب دل های آماده :
خُب آیا هنوز هم معتقدند دوران « اسلامگرایی » است یا باید صفی جدید شکل داد ؟!
شکّی نیست که « اسلام ناب محمّدی » همان اسلام راستین است ولی در منطقه این نوع اسلام چقدر جایگاه دارد ؟! این نوع اسلام در کشور خودمان و خاستگاهش چقدر بروز دارد ؟!
در حالیکه با تئوریزه کردن اسلام آمریکایی در سطح بالاترین مقامات کشور بی توجه به فریادهای رهبری معزز انقلاب شاهدیم که دست دادن و سخن گفتن با شیطان بزرگ را افتخار ملّی تلقی می کنند و زیست بدون آمریکا را محال می دانند ، و کاخ نشینی به سبک اسلام آمریکایی را همه جریاناتِ مدعی مروجند !
کدام اسلام ؟! تشیّعی که مروّج خشونت قمه زنی و فحاشی به مقدّسات اهل سنت است ؟! یا تشیّعی که در عراق با وجود در دست داشتن دولت و مجلس به شیطان بزرگ اجازه ساخت پایگاه در کشور امام زمان علیه السلام را می دهد ؟!
باید از نام ها فارغ شد ، چون اساساً اسلامی که خارج از مکتب محبّت و تعقّل اهل بیت علیهم السلام است ، اسلام تنفر و خشونت و افتراق است و موّلد داعش والنصرة و ... است .
باید با مفاهیم بلند انسانی صف ها را مشخص کنیم ، همان مفاهیمی که امام راحل به کار می برد و در بطن اسلام ناب موجود است ! مفاهیمی مانند : « مستضعف » و « مستکبر » ، « آزادگان و احرار » ، « دفاع از اخلاق و کرامت انسانی » ، « محبت به بندگان خدا » و ...
باید توجه داشت که در این میدان دو قطب « شیطان بزرگ » و « اسلام محبت » وجود دارد ، و اگر کسی - اگرچه مسلمان هم نباشد - از دایره ی شیطان بزرگ و دوشاخش در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی و آل سعود وهابی وارسته باشد او همگرا با ماست ولی غیر از آن نباید فریب اسم اسلامگرایی را خورد .
چون در واقعه ی بزرگ هستی و ظهور امام عصر علیه السلام این اسم ها نیستند که به صف کشی می پردازند ، بلکه درون مایه و سرشت آدمیان است که صف بندی ها را مشخص می کند چنانچه امام صادق علیه السلام فرمودند :
« هنگامی که حضرت قائم ، انقلاب می کند کسانیکه گمان می کنند پیرو امام زمان علیه السلام و شیعه هستند از حرکت حضرت مرتد می شوند و کسانیکه خدا پرست هم نیستند مانند خورشید پرست و ماه پرست همراه با حضرت می شوند ! »
« إذا خرج القائم ( علیه السلام ) خرج من هذا الأمر من کان یری أنّه من أهله ، و دخل فیه شبه عبدة الشمس و القمر ! » غیبت نعمانی ص 517
و نریه قریباً إن شاالله .
مسعود شفیعی کیا
19/7/94
بسم ربّ الشهداء
( مکتب امام خمینی )
مهدی گرایی انقلاب ؛ سمّ مهلک برای شیاطین !
یکی از مصادیق مهم تحریف مکتب امام خمینی ( سلام الله علیه ) ، انحراف افکار عمومی از هدف ایشان از نهضت و پنهان کردن آن آرمان شهری است که انقلاب و نظام منبعث از آن باید به آن برسد !
هر انقلاب و نهضتی باید جامعه الگو و هدفی را برای مردم ترسیم کند تا مسیر گم نشود و چگونه می توان برای انقلاب بزرگ ایران که با شعار « نه شرقی و نه غربی » شکل گرفته است جامعه ی هدفی مجزا از مکاتب دیگر تصور نکرد ؟!
امام خمینی برای مقابله با این تحریف محتوایی انقلاب در فحوای تمام سخنان خویش همه را متوجه این امر مهم می کردند که نظام اسلامی و رکن رکین آن یعنی « ولی فقیه » ساختاری مجزا از امام عصر علیه السلام نیست و هیچ استقلالی از خود ندارند .
ایشان در ترسیم هدف مبارزه با اولیگارشی شاهنشاهی چنین خط و مشی ای داشتند :
« اینجا مملکت امام عصر- سلام اللَّه علیه- است ؛ باید اجانب در او دست نداشته باشند؛ باید کسانى که پیوند با امام عصر- سلام اللَّه علیه- ندارند کنار بروند. »
صحیفه نور ج6 81
« آن وقتى که ما به نهایت برسیم؛ به پیروزى نهایى که عبارت از رفتن همه قواى شیطانى و جانشین شدن قواى رحمانى در مملکتى که تعلق به امام دارد، تعلق به امام زمان دارد .» صحیفه نور ج6 82
به تعبیر دیگر اگر یاران امام عصر علیه السلام حاکم نباشند جنود شیطان حاکمند !
حضرت امام در بحبوحه ی نهضت نیابت خود از امام عصر علیه السلام و حرکت در مسیر اوامر ایشان را صریحا متذکر می شدند مثلاً در پیام تسلیت فاجعه ی 17 شهریور فرمودند :
« من به نیابت حضرت ولى عصر امام زمان به همه مسلمانان جهان مصیبت چهارم شوال سال 98 ه. ق (17 شهریور) را خاصه به خانوادههاى داغدار تسلیت مىگویم، و در عین حال تبریک. » صحیفه نور ج3 462
حضرت امام حتّی کوتاهی در کمک به نهضت را موجب مطرودیت از جانب امام عصر علیه السلام می دانستند :
« در این موقع حساس که سرنوشت ملت ما باید تعیین شود، هرکس در هر مقامى که هست، اگر سستى کند و از پشتیبانى نهضت شانه خالى کند، مطرود پیشواى عظیم ما، امام عصر- عجل اللَّه فرجه الشریف- است و بر ملت لازم است او را طرد کنند و عذرى از او نپذیرند. »
صحیفه نور ج5 154
پس از پیروزی نهضت نیز ایشان همواره به گرایشات مختلف گوشزد می کردند که نظام ، نظام امام زمان علیه السلام است مثلا در تشکیل دولت موقت فرمودند :
« از دولت جناب مهندس بازرگان، که دولت شرعى و دولت امام زمان- سلام اللَّه علیه- است، تشکر مىکنم . » صحیفه نور ج6 109
امام راحل که سخنانش از تعارفات رایج سیاسیون به دور بود به اقشار مختلف مثل بانوان ، نظامیان و کارمندان گوشزد می کردند که به واسطه ی انقلاب دیگر سرباز امام عصر علیه السلام هستند . مثلاً در سخنی ایشان نگرانی خود را از خشونت های احتمالی در بدو پیروزی انقلاب اینگونه ابراز داشته و رسیدگی پرونده ی انقلابیون توسط امام عصر علیه السلام را بارها چنین خاطر نشان می کردند :
« آقا مسئله مهم است. قضیه، قضیه کشت و کشتار نیست. قیام و نهضت ما، نهضت یک رژیم طاغوتى نیست. قیام و نهضت ما یک نهضت انسانى است؛ یک نهضت اسلامى است. ما به کتاب و سنت مىخواهیم عمل بکنیم. شما به کتاب و سنت باید عمل بکنید. اگر یک وقت نامه عمل یک روحانى را بردند و [به] امام زمان- سلام اللَّه علیه- دادند و آن ملائکة اللهى که بردند دادند گفتند که این هم روحانى شماست، اینها هم پاسداران اسلام شما، و امام زمان خجالت بکشد، «نعوذباللَّه» او علاقه دارد به شما. » صحیفه نور ج8 371
« شما پلیس ها الآن پلیس امام زمان هستید و باید به وظایف اسلامى عمل بکنید. با مردم مثل سابق عمل نشود؛ الآن مثل سابق نیست .»
صحیفه نور ج6 447
« شماها از جنود اسلامى هستید. لشکر اسلام هستید. شما کارمند اسلام و کارمند امام زمان هستید. توجه کنید که نبادا یک وقتى یک خطایى بکنید برخلاف مسیر اسلام. »
صحیفه نور ج11 249
« شما ارتش عزیز ایران، شما نیروهاى انتظامى ایران، از هر طبقهاى که هستید شما امروز، تمام نیروهاى شما امروز نیروى امام زمان- سلام اللَّه علیه- است. کوشش کنید که رضاى او را به دست بیاورید. »
صحیفه نور ج12 511
امام راحل پس از 22 بهمن 57 وقتی عفو عمومی برای بدنه ارتش و اداره جات دادند عفو خود را به نمایندگی امام عصر علیه السلام دادند :
« و ما به تبع امام زمان- سلام اللَّه علیه- عفو عمومى نمودیم و از اشخاصى که گناه صغیره کردند و خداى نخواسته مرتکب بعضِ صغایر ذنوب شدند [گذشتیم]. خداوند همه شما را عظمت، عزت و قدرت عنایت کند. »
صحیفه نور ج7 93
چراکه ایشان ولایت فقیه را تابعی از امام عصر علیه السلام می دانند و فرمودند :
« قضیه ولایت فقیه یک چیزى نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزى است که خداى تبارک و تعالى درست کرده است. همان ولایت رسول اللَّه هست. و اینها از ولایت رسول اللَّه هم مىترسند! شما بدانید که اگر امام زمان- سلام اللَّه علیه- حالا بیاید، باز این قلمها مخالفاند با او . »
صحیفه نور ج10 308
این تأکیدات امام خمینی برای این بود که :
« بفهمند که پیشرو این قضیه اسلام است، امام این قضیه، امام زمان است . »
صحیفه نور ج13 29
« مملکتى است مال امام زمان- سلام اللَّه علیه. مملکت از آن وجود مقدس است، و ما همه پاسداران آن هستیم و باید این مملکت را حفظ کنیم . »
صحیفه نور ج7 492
امام خمینی اصل انقلاب را در هنگام ظهور امام زمان علیه السلام می دانستند و مهمترین تکلیف انقلابیون و نظام سرزده از این انقلاب را زمینه سازی برای ظهور حضرت می دانستند :
« انقلاب کلى اش با ظهور امام زمان- سلام اللَّه علیه- است ولى خوب، ما تکلیف داریم. این درست است، اما ما تکلیف داریم تکلیف این است که ما جدّیت کنیم در اینکه هرچه مىتوانیم قوّه هایمان را سر هم بگذاریم که جلو بگیریم از این مسائل
ما تکلیف داریم آقا! اینطور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان- سلام اللَّه علیه- هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانه هایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم «عَجّلْ عَلى فَرَجِهِ». عجّل، با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید براى آمدن او. و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید.ان شاء اللَّه ظهور مىکند ایشان » صحیفه نور ج18 صص 268 و 269
بنابراین امام خمینی در یکی از آخرین پیام های عمر شریفشان که گویا نگران نفوذ شیطان در مسئولین بودند ، غفلت آنان از زمینه سازی ظهور را « خیانتی سهمگین » دانستند :
« مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنافداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظهاى مسئولین را از وظیفهاى که بر عهده دارند منصرف کند، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند. »
صحیفه نور ج21 ص 327
امام راحل در راستای تذکر حضور ولی عصر ارواحنا فداه در پیامی به مناسبت نیمه شعبان مردم را آماده باش برای درک حضور حضرت علیه السلام می دادند :
« من امیدوارم که در این عید سعید مردم به تمام معنا جشن بگیرند و خودشان را مهیا کنند از براى زیارت امام زمان- سلام اللَّه علیه- » صحیفه نور ج12 484
ایشان به شدّت از سخن انقلابی نمایانی که کشور را مستقل از امام زمان علیه السلام می دانستند برافروخته می شدند :
« استقلالى که تو [ى] آن امام زمان نیست، آزادى که تو [ى] آن قرآن نیست، آزادى که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما این را مىخواهد؟ خونش را داد براى این؟ »
صحیفه نور ج7 461
بنابراین کسانیکه به شدّت با نام و یاد امام زمان علیه السلام می جنگند و هشت سال دولتی که بر اساس گفتمان امام خمینی احیاگر نام امام عصر علیه السلام در جهان بود را سمّ مهلک می دانند در تحریف انقلاب حنجره ی شیطان هستند ، امام راحل یکی از خصوصیات منحرفین از امام زمان علیه السلام را که اتفاقاً شاخصه ی اصلی حجتیه ها و ولایتی های بی ولایت است همین بی تفاوت کردن مردم در قبال امر حیاتی ظهور می دانند که درباره انحراف این گروه می فرمودند :
« یک دسته دیگرى بودند که انتظار فرج را مىگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه مىگذرد، بر ملتها چه مىگذرد، بر ملت ما چه مىگذرد؛ به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهاى خودمان را عمل مىکنیم، براى جلوگیرى از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاء اللَّه، درست مىکنند؛ دیگر ما تکلیفى نداریم ، تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کارى به کار آنچه در دنیا مىگذرد یا در مملکت خودمان مىگذرد، نداشته باشیم. ... »
صحیفه نور، ج21، صص 14 تا 16
مسلماً وقتی این انحراف توسط نامحرمان در این مسیر شکل گرفت محتوای انقلاب ما به جای امام عصر علیه السلام از لندن و نیویورک و سانفرانسیسکو تغذیه می شود و جنگ احزاب فارغ التحصیلان خاستگاه شیطان را با دولتی که احیاگر نام صاحب اصلی انقلاب است را می بینیم که جسورانه و بی پروا بدون بیم از پیگرد قضایی از خون ریزی برای کور کردن این مسیر نورانی نیز می گویند !
حال که دو سال دکتر احمدی نژاد سکوت کرده و عدم دخالتش در انتخابات آینده محرز شده و بهانه ها کنار رفته ، علت اصلی دشمنی ها با این موضع گیری ها افشا شده ، که تمام کینه ها به ایشان برای احیای نام امام عصر علیه السلام بوده است !
مسلّم است اگر در نظام ، امام زمان گم شود جنود شیطان قبله ملّت را به سمت کدخدایان قلّابی منحرف می کنند و به جای رازق مطلق ، نان و آب ملّت را هم از شیطان دریوزگی می کنند !
یادمان نرفته سخنگوی دولت 11 را که در رقابت انتخابات 84 به نمایندگی از اکبر رفسنجانی در مناظره با نماینده ی دکتر احمدی نژاد ، چراغانی نیمه شعبان را به سخره گرفت و پاسخ کوبنده ای از ملت امام زمانی گرفتند ، بنابراین سال 92 دیگر با این چهره ظاهر نشدند ، مسلماً جریانی که دستور جمع آوری تابلوهای دعای فرج از دفاترش را می دهد با مکتب امام خمینی تضاد و دشمنی دارد !
و در این بازار مکّاره دین فروشان مرتزق از لباس دین و کم سوادانی بی معرفتی که منبرهای میلیونی شان زبان زد است به هتاکی به تشخیص رهبری عزیز انقلاب و امثال مرحوم آیت الله بهجت ها می پردازند ! در صورتیکه این بزرگواران زنده کردن نام امام عصر علیه السلام در سازمان ملل را از شاخصه های برجسته دکتر احمدی نژاد می دانند ، البته چنین موضع گیری هایی شگفت انگیز نیست !
برخی بی اعتقادی خود به ولی الله الأعظم ارواحنا فداه را چنین پشت هتاکی به سرباز ایشان پنهان می کنند !
روحانیت آگاه و خداترسی که سال ها گمنام و بی منت به تبلیغ دین می پردازند ، باید در این برهه صفشان از چسبیدگان به اولیگارشی و مرتزقین از قدرت طلبان یغماگر جدا شود و امام راحل نیکو درباره ی آخوندهای درباری فرمودند که :
« روزى که ولى اللَّه الأعظم، امام عصر- عجل اللَّه تعالى فرجه الشریف ظاهر شوند و در کعبه نداى عدالت سردهند و بر خلاف ظالمان و کافران فریاد کشند، همین آخوندها هستند که او را تکفیر کنند و از ستمگران پشتیبانى نمایند. خداوند ان شاء اللَّه تعالى اسلام و مسلمین را از شرّ ستم پیشگان نگهدارى فرماید. » صحیفه نور ج19 25
و إن شا الله این جداسازی و صف بندی همان صف بندی آخرالزّمانی خواهد بود .
و نره قریباً إن شا الله
مسعود شفیعی کیا
( چکیده ای از منبر دهه محرم 1436 هیئت منتظران بهار عجل الله فرجه الشریف )
"أمّت وسط"و نقش آن درحکومت جهانی آخرالزّمان!
« و کذلک جعلناکم أمّة وسطاً لتکونوا شهداءَ علی النّاس و یکون الرّسول علیکم شهیداً ... » البقرة 143
و چنانچه ما ( خداوند ) قبله شما را از قبله أهل کتاب بر گرداندیم ، شما را نیز " أمّت وسط " قرار دادیم تا بر تمام مردم و امّت ها – از ابتدای خلقت تا قیامت - شاهد و گواه باشید و پیامبر اعظم ( صل الله علیه و آله ) را نیز بر شما شاهد قرار دادیم .
اگر چه شأن نزول این آیه ی شریفه در ماجرای تغییر قبله مسلمین از قبله یهود و مسیحیت می باشد ، که همین اتفاق کاشف رموزی است ، ولی این آیه از آن دست آیات کلیدی است که نقش مسلمین و رسالت ایشان و نوع تعامل اسلام با دیگر فرق را تبیین می کند .
نخست پیرامون این آیه باید به چند سؤال پاسخ داد :
1 – معنای أمّت وسط چیست ؟!
2- معنای شاهد بودن امّت وسط بر تمام امّت ها و گواه بودن ایشان در روز قیامت برای تمام مردم از ابتدای خلقت تا قیامت چیست ؟!
3- امّت وسط شامل چه کسانی می شود و آیا تمام مسلمانان را در بر می گیرد ؟!
معنای "امّت وسط " چیست ؟!
در تفاسیر مشهوری مانند « تفسیر المیزان » معنای " أمّت وسط " را طریق میانه میان امّت ها و به خصوص دو دین زنده قبل از اسلام یعنی یهودیت و مسیحیت دانسته اند ! و چنانچه روایت است آنرا عدل معنا کرده اند. (الدّرر المنثور1ص134 ) و اینکه " امّت وسط " شاهد می باشد معنایش این است که الگو و شاخصی برای تمام بشریت بوده و پیامبر نیز شاهد و میزانی برای امّت وسط می باشد !
به عبارت دیگر أمّت وسط شاقول و نمونکی برای انسان شدن تمام بشریت می باشد که گواهی و امضای ایشان مبنای سنجش اعمال تمام انسان ها در ادوار مختلف تاریخ می باشد.
أمّت وسط همانی است که از افراط و تفریط به دور است و طریق میانه را می رود !
حال
این طریق میانه بر مبنای کدام شاخص باید ارزیابی شود ؟! چون تعادل و میانه روی و
دوری از افراط و تفریط امری است نسبی که بر اساس ملاکی سنجیده می شود که اگر از آن
جلو روند گویند افراط و اگر عقب افتند گویند تفریط ، پس این ملاک چیست ؟!
دنیا گرایی حضرت موسی و آخرت طلبی حضرت عیسی تا جامعیت اسلام:
پیامبر اعظم صل الله علیه و آله در روایتی گویا و در نوع خود بی نظیر این ملاک و معنای این جامعیّت را تشریح می کنند :
کان أخی موسی عینه الیُمنی عَمیاء و أخی عیسی عینه الیسری عمیاء و أنا ذوالعینین . (بحارالأنوار ج 46 ص 349 )
برادر من موسی چشم راستش نابینا بود ، و برادرم عیسی چشم چپش نابینا بود ولی من دارای هر دو چشم هستم .
حضرت امام خمینی در شرح این حدیث می فرمایند :
« جناب موسی را کثرت را غلبه بر وحدت داشت ، و جناب عیسی را وحدت غالب بر کثرت بود ؛ و رسول ختمی مقام برزخیّت کبری ، که حد وسط و صراط مستقیم است ، بود . » ( سرّ الصّلوة ص 92 )
به تعبیر ساده تر ، حضرت موسی علیه السلام به تصرف بر دنیا و آبادی آن بیشتر از آخرت طلبی و توجه به معنویات توجه داشت و حضرت عیسی علیه السلام نیز به عکس به وحدت و مقام پروردگار بیشتر توجه داشت تا به آبادی و تصرف دنیا ، ولی پیامبر اعظم صل الله علیه و آله هم به دنیا و هم به آخرت توجه داشت ، چرا که پیامبر خاتم حضرت محمّد مصطفی ( صل الله علیه آله ) بر خلاف دو برادر خود که مأموریت و رسالتشان موقت و محدود به قوم بنی اسرائیل بود مأمور به تمام دنیا و برای همه زمان ها می باشند .
دین کاملی که پیامبر آخر آوردند به مثابه رتبه ی آخر مدرسه وحی پیامبران سابق می باشد که شریعتی تعادلی از دنیا و آخرت به بشریت هدیه آورده است .
البته دنیاگرایی حضرت موسی و آخرت گرایی حضرت عیسی نیز نقص و افراط و تفریط نبوده است ، بلکه حضرت موسی در مقطعی مأموریت نجات بنی اسرائیل را عهده دار شد که به عنوان تنها موحدین روی زمین در تطاول مستکبران زمان لگد مال می شدند ، بنابر این به امر خدا به تصرف دنیا و آبادی آن و ساخت تمدنی إلهی مأمور شد و افراط آن زمانی شکل گرفت که بنی اسرائیل این رسالت موقت را پس از ایشان نیز ادامه دادند و به رسالت پیامبران آخر تمکین نکردند و شیطان را در این غالب وارد کردند .
مثلاً « ماسونی گری » که معنایش معماری و مهندسی است به خودی خود قبیح نبود و بلکه در زمان موسی علیه السلام وظیفه ای إلهی بود که شکوه این مأموریت را در کشورداری سلیمان نبی می بینیم ، ولی ایستایی و وسوسه ها رفته رفته در این کالبد ، شیطان را وارد کرد و دینی که بشارت منجی داشت را به فرقه ای دخمه نشین و شیطان صفت منحرف کرد و در این بین آنقدر دنیاگرایی در بین بنی اسرائیل بالا گرفت که حضرت مسیح علیه السلام مأمور تنظیم و تعدیل امّت موسی علیه السلام شد و با پرچم معنویت و رهبانیّت و آخرت گرایی مبعوث شد که بنی اسرائیل اغوا شده ی زرق و برق دنیا سخت ترین برخورد را با ایشان داشتند ، بنابر این ادامه راه موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام پس از آن مأموریت موقت نوعی تحجر و فرقه گرایی است بلکه هر دو بزرگوار که پیامبر بزرگترین و زنده ترین دین های جهان می باشند به امّت شان بشارت آمدن پیامبر اعظم صل الله علیه و آله را بارها داده بودند و قله ی ربوییت إلهی را در بعثت احمد صل الله علیه و آله ترسیم کرده بودند ولی ایستایی منجر به تقابل برخی از مدعیان دین این پیامبران با پیامبر آخر شده است .
اسلامی که به دنبال آبادی دنیا و رفاه عمومی نباشد اسلام نیست :
ولی اسلام دین وسط است یعنی اگر اسلام واقعا اسلام باشد و امّت وسط که گفته خواهد شد چه کسانی هستند در رأس این جامعه باشند ، میزان دنیا گرایی و آخرت طلبی و تعامل این دو منجر به شکل گیری جامعه ای رهوار و بدون افراط و تفریط خواهد شد !
بنابر این در این راستا حرکت در مسیر آبادی دنیا عین دین و خدمت در جهت رفاه مردم روی دیگری از دین حقّ می باشد .
ولی متأسفانه عده ای ظاهر نگر که گمان کرده اند که چشم ما نیز به دنیا بسته است بی توجه سخن به اعتراض دارند که دولت دهم کار فرهنگی و خدمت به دینداری مردم نکرده !!!
این ریشه در همین کج فهمی دارد که دین را فقط محدود کرده اند به چند ظاهر و بس ، البته با دقت در زندگی ایشان تصدیق خواهیم کرد که اینان از نظر معاش برخوردارند و مشکلی به نام اشتغال خود و فرزندانشان و مسکن و ... ندارند و دین را محدود کرده اند به چند ظاهر !
در صورتی که وقتی رئیس جمهور دولت اسلامی و جمهوری اسلامی در خدمت تمام مردم باشد و سهم همه از بیت المال را مساوی تقسیم کند و برای جوانان شغل و مسکن ایجاد کند این یعنی به نفع دین داری مردم ولی دوستان این را نفهمیدند !
اینان حتّی برای امام عصر علیه السلام نیز این همه جانبه نگری را قائل نیستند ، بزرگ ایشان که در قم موسسه ای دارند اخیراً در دیدار تولیت آستان مقدس صاحب الأمر ، مسجد مقدس جمکران با انتقاد از ساخت شهرک های صنعتی در قم گلایه داشتند که از قم مثلاً نباید میل گرد صادر شود بلکه باید فرهنگ صادر شود ! عزیز من یک نگاهی به دور و بر خود بکنید بیکاری ها که با تعطیلی مسکن مهر بسیار زیاد شده - و آنچه که در میدان ما می بینیم با آمارها خیلی متفاوت است - خود به خود معضلات اجتماعی و فرهنگی و ... درست می کند آیا این تصویر ناهنجار شأن قم است که ما می گوییم مرکز جهان تشیّع است ؟! اگر ما معیشت این جوان را درست کنیم خود او می شود مبلّغ دین و آن هم دین همه جانبه ای که به دنیا و آخرت نگاه می کند !
ایشان پا را فراتر گذاشته و حتّی می گوید : امام زمان هم برای آبادی دنیا نمی آید !!! ( آیا امام عصر علیه السلام برای آبادانی دنیای مردم نمی آید ؟! ) ما از شیعه و سنی این همه روایت داریم که حضرت صاحب الأمر علیه السلام شرق تا غرب عالم را آباد کرده و زمین بایری نمی گذارد و تمام ثروت های زیر و روی زمین را آشکار می کند و مردم را جمع می کند و می فرماید : این ثروت ها مساوی بین همه شما تقسیم می شود و بگیرید که برای همین ها فساد و کشتار و قطع رحم کردید ! و آنقدر سطح رفاه عمومی بالا می رود که فقیری برای دادن زکات پیدا نمی شود ! وقتی من گیر دنیا نداشته باشم آن وقت است که انسان ها می روند سراغ رشد روحی و معنوی و پیدا کردن مقام انسانی خود !
این فقط مال زمان حضرت حجت نیست در حدود چهارسال حکومت نمونه ی امیرالمؤمنین علیه السلام نیز اینگونه بود ، ثروت های بیت المال بین فقیر و غنی مساوی تقسیم می شد و در حیطه ی حکومتی امام علی بن ابیطالب علیهماالسلام که از خراسان و مرز چین تا شمال آفریقا امتداد داشت رفاه اجتماعی به حدی رسید که یک فقیر هم برای دادن زکات پیدا نمی شد ! حتّی روزی حضرت پیرمردی مسیحی را که از کار افتاده بود و تکدی گری می کرد را احوالش را جویا شد و کارگزارانش عرض کردند: آقا مسیحی بازنشسته است ؟! حضرت امام علی علیه السلام برآشفته شد و فرمود : تا جوان بود از وی کار کشیدید حالا که از کار افتاده جامعه اسلامی باید رهایش کند ؟! و سپس برای وی سهمی از یارانه بیت المال قرار داد !
اگر چه امیدواریم که این آقایان که دکتر عزیز ما را متهم به خروج از دین می کنند به خود بیایند و به جامعیت اسلام برگردند ولی متأسفانه ما با اینها مبنایی مشکل داریم !
از طرفی جریان دیگری نیز بی توجه به بُعد دنیا گرای اسلام ، گویا اینان نیز اسلام را فاقد این چشم دنیا بین دیده اند ، بنابر این آبادی دنیا را از رژیم شیطان می طلبند و کشور را به تبعیت آن به شکاف های عمیق فقیر و غنی گرفتار و اقتصاد را گرفتار نظام بانکی ربوی کرده و ساختار تبعیض آمیز را در کشور حاکم کرده اند !
در واقع چنانچه امام راحل ( رضوان الله تعالی علیه ) آمریکا را « شیطان بزرگ » دانسته اند ، این یک تعارف نبوده بلکه وقتی حق نباشد باطل و شیطان جایگزین آن می شود و همانطور که عزیزمان فرمودند : رژیم ایالات متحده آمریکا کالبد شیطان و دولت شیطان روی زمین می باشد ، به عنوان مثال شما ببینید چرا رئیس جمهور آمریکا حیثیتی از همجنس گرایی دفاع می کند و "اوباما" قانونی کردن این عمل پلید شیطانی را افتخار دولت خود می داند ؟! در غرب دو چیز قابل پرسش نیست یکی « هلوکاست » و دیگری « نقد همجنس گرایی » ، چرا ؟! فکر نکنم برای شما شکی باشد که آمریکا کالبد شیطان است و برنامه های « صندوق بین المللی پول » و « بانک جهانی » رهاوردی به جز سبک زندگی شیطانی برای ما نداشته است ، چنانچه در دهه 70 با همین دستورالعمل شیطانی کشور را گرفتار کاهش جمعیت خطرناک کرده اند !
مرحوم آقای مهدوی کنی ( رحمت الله علیه ) در برنامه ی پخش مستقیم تلویزیونی که چند سال پیش از شبکه 3 پخش شد – نامش یا " محرمانه " بود یا " فوق العاده " – به نکته ی قابل تأملی اشاره کرد ، ایشان در خاطرات خود از دوران زندان طاغوت می گفت: « ما در زندان سه طیف فکری بودیم یک عده مارکسیسم ها و کمونیست ها بودند و یک طیف هم بچه مسلمون ها که در همین بچه مسلمون ها هم دو تفکر بود یک عده مثل ما می گفتیم نه شرق کمونیست و نه غرب لیبرالیسم که آمریکا رأس آن است ، ولی یک عده مثل مرحوم بازرگان و آقای هاشمی می گفتند نه شرقی ولی آمریکا بله ! منطقشون هم این بود که بالاخره برای پیشرفت راهی جز آمریکا نیست و ... »
که این سخن گویایی اختلاف مبنایی این آقایون با تفکر أمّت وسطایی جهان بین و آخرت طلب اسلام ناب می باشد که کشور را گرفتار خود کرده است .
آیا « أمّت وسط » شامل تمام مسلمانان است ؟!
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در روایاتی متعدد با ارجاع دادن مخاطبان به عقلشان این باور غلط که " أمّت وسط " را شامل تمام مسلمانان دانسته را رد کرده اند !
چنانچه از امام محمد باقر علیه السلام در « مناقب ابن شهرآشوب » روایت شده که فرمودند : « شهداء بر مردم کسی نیست جز ائمه و پیامبران ، چگونه کسیکه در دنیا شهادتش برای یک دسته سبزی هم پذیرفته نیست خدا شهادتش را برای تمام مردم گواه قرار می دهد ؟! »
و همچنین امام صادق علیه السلام نیز فرمودند :
« اگر کسی گمان کند که منظور این آیه تمام اهل قبله هستند ، بر خدا دروغ بسته ! چگونه ممکن است کسانیکه که خدا شهادتشان را برای یک من خرما در دنیا نمی پذیرد شهادتشان را برای جمیع امّت های گذشته بپذیرد ؟! اینگونه نیست ... » (تفسیر عیّاشی ج1ص63 )
اگر چه خطاب این آیه عام است ولی ملاک خاصی را برای شناسایی مصداق این أمّت وسط قرار داده است که ائمه اطهار صریحا آن مصداق را بازگو کرده اند .
امیرمؤمنان علیه السلام فرموده اند :
« نحن شهداء الله علی خلقه ، و حجّته فی أرضه ، و نحن الّذین قال الله تعالی : و کذلک جعلناکم أمّة وسطاً . ( نورالثقلین ج 1 ص 134 )
ما ( أئمه أطهار ) همان شاهدان خدا بر خلقش بوده ! و حجت او بر روی زمینش می باشیم ، و مائیم همان کسانیکه خدا فرمود : و کذالک جعلناکم أمّة وسطاً .
و در همین مضمون روایاتی دیگر نیز وارد شده است ، به عنوان مثال امام صادق علیه السلام درباره این آیه شریفه فرمودند :
نحن الأمّة الوُسطی ، و نحن شهداء الله علی خلقه و حججه فی أرضه .( قبل ص 190 )
ما ( أئمه أطهار ) أمّت وسط هستیم ، و ماییم شاهدان خدا بر خلقش و حجت هایش در زمینش .
بنابر این أمّت در این کلام بر خلاف اصطلاح رایجش بر جماعتی با اشتراکات خاص اطلاق نمی شود بلکه بر افرادی کیفی اطلاق می شود .
چنانچه از پیامبر اعظم سؤال شد که جماعت أمّت شما چه کسانی هستند که رسول الله فرمودند :
« جماعة أمّتی أهل الحقّ و إن قلّوا . » ( معانی الأخبار ج1 ص 134 )
جماعت أمّت من أهل حق آن هستند اگر چه کم باشند .
اگر روایت عامه را که از رسول الله صل الله علیه آله نقل شده را نیز بپذیریم که فرمود :
« لن تجتمع أمّتی علی ضلالةٍ . » ( کنزالعمّال 1030 )
أمّت من بر گمراهی اجتماع نمی کنند .
بنابر این با جمع این روایات منظور از أمّتی که گمراه نیستند فقط أهل حق آن می باشد ، پس قداست بخشیدن به تمام أمّت و تأیید هر گونه « اسلامگرایی » به دور عقلانیّت و فحوای احادیث می باشد.
مثلاً در ماجرای مباهله وقتی خداوند قادر امر می کند از دو طرف یعنی اسقف های نجران و مسلمانان ، أنفس و زنان و پسرانشان برای مباهله و نفرین جمع شوند در مقابل لشگر نجرانیان فقط پنج تن به عنوان امّت پیامبر گرد می آیند و همین جمع به ظاهر اندک ارکان کلیسای نجران را لرزانده و آنان را وا می دارند تا با پیامبر مصالحه کنند .
«اسلامگرایی» فاقدروح «أمّت وسط» شیطان گرایی است:
پس أمّت وسط بر این نورهای مقدس اطلاق می شود و هر جامعه ی اسلامی که در کالبد و رأس آن این انوار پاک هستند آن جامعه را می توان گفت أمت وسط می باشد و به عکس جامعه ای که با پوستین اسلامی و مساجد و حج و ظواهر آباد شرعی است ولی خالی از این أمّت وسط و شاهدان بشریت باشد و در رأس امور آن جامعه به ظاهر اسلامی انسان کامل حاکم نباشد ، این پوستینی است خالی از روح خود که طبق معمول در صورت عدم حق باطل جایگزین آن می شود و شیطان وارد این کالبد می گردد و در حقیقت این نوع اسلامگرایی شیطان گرایی است و البته بهترین دستاویز شیطان نیز همین ظاهر اسلامی چنین حامعه ای می باشد تا نادانان را اسیر خود کند .
پس ساده لوحی است که از هر صدای اسلامگرایی و هر فریاد اسلام خواهی شادمان شده و حامی آن شویم ! چنانچه عده ای در بحبوحه ی بیداری منطقه این اشتباه را کردند و به شرط دوری حرکت ها از نماد شیطان یعنی شیطان بزرگ و رژیم صهیونیستی که رهبری و رئیس جمهور سابق بر آن تأکید داشتند دقت نکردند و نتوانستند شرایط منطقه و مکر شیطان بزرگ را درست تحلیل کنند .
ادامه دارد ...
مسعود شفیعی کیا
محرم الحرام 1436
آبان 1393