مسعود شفیعی کیا

سیاسی ، فرهنگی ، تحلیلی

مسعود شفیعی کیا

سیاسی ، فرهنگی ، تحلیلی

کدام اسلامگرایی با ما همراه شد ؟!

بسم ربّ الشهداء

 

( واقعیّت بیداری های منطقه را بهتر ببینیم ! )

 

کدام اسلامگرایی با ما همراه شد ؟!

 

 
( مسجد رأس الحسین قاهره و استقبال مردمی - بهار 1392 )

چرا دوره اسلامگرایی در منطقه پایان یافت ؟!

 تحوّلات چند سال اخیر غرب آسیا ، به طور گسترده نقشه ی سیاسی منطقه را زیر رو کرد ، اگر چه ظاهر تحوّلات بر خلاف آنچه که در داخل تحلیل می شد ، همگی مطلوب و به نفع انقلاب اسلامی نبود ، بلکه صف بندی های جدیدی در منطقه و جهان شکل گرفت که بدون در نظر گرفتن این صف بندی ها نمی توان تحلیل درستی از منطقه داشت .

و همین عدم درک صحیح از جنبش های کشورهای اسلامی و صف بندی های جدید ، منجر به تهمت هایی به رئیس جمهور سابق شد که ایشان را نشریاتی مانند کیهان متهم  به بی اعتقادی به بیداری اسلامی کردند !

ولی اگر بدون شعارزدگی و واقع بینانه به سیر تحوّلات بنگریم برخورد معقول و مدبّرانه دولت گذشته در مواجهه با خیزش های کشورهایی مثل مصر و لیبی و تونس گویای درک نزدیک به واقع  ایشان بوده است .

یک برداشت صرفاً  آرمانی که از شاخصه های آرمانگرایی واقع بینانه فاصله دارد ، این است که هرجا نام اسلامگرایی است ، ما هم باید کنارش باشیم و وقتی گفته شد دوران اسلامگرایی تمام شده این جماعت برآشفته شدند و گزک بر علیه دولت دهم به دست گرفتند .

و بنابراین مبنای غلط ، حرکات مردمی در منطقه را تماماً تحت مدیریّت جبهه خودی تلقی کردند و تا جایی این خوش باوری انجامید که حضور مرسی در اجلاس سران « نم » ( غیر متعهد ها ) را برخی می خواستند به جشنی ملّی تبدیل کنند و رسانه هایی مانند « رجا نیوز » و « فارس » از آمدن مرسی به تهران به عنوان مهمترین اتفاق یاد می کردند و آنقدر افراط بالا گرفت که خواستند با برجسته کردن مرسیِ همگرا با آمریکا نقش بی بدیل دکتر احمدی نژاد در منطقه را محو کنند ، چرا ؟! چون دکتر احمدی نژاد را منحرف و نامطلوب می دانستند !

آنقدر مراکز رصد کننده اوضاع ، از قافله عقب ماندند که تا ماه ها تحلیل درستی درباره سوریه نمی توانستند بدهند و صدا وسیما مانده بود چه بگوید ؟! ، بنده هم که تحلیلی درباره نقش ترکیه در بحران سوریه در همان ماه های ابتدایی بحران دمشق نوشتم کارشناسان مدعی مراکز خاص پیام دادند که : « ما با دولت اسلامگرای ترکیه روابط حسنه داریم ! » و از سوی دیگر جریان رسانه ای فتنه که اکنون از سردار مقابله با فتنه و حفظ سوریه « شهید حسین همدانی » با تنفر یاد می کنند و از شهادتش شادمانند ، دژخیمان داعش و النصرة را مردم سوریه می دانستند .

حال ریشه ی این سر درگمی کجا بود ؟! در آنجا بود که می دیدند در سوریه پرچم مخالفت با اسد را اخوانی ها بلند کرده اند و قرار بود تمام سرمایه نظام را عده ای اینجا به پای اخوانی های منطقه بریزند .

فشارها بر دولت دهم افزونی یافت ، حتّی خبرنگار سیما « نجف زاده » با حضور در طرابلس ِ لیبی و با نمایش چند نوبته ی سفارت خالی ایران در آنجا - گویا به سفارش همان نود سیاسی سازان - ، دولت دهم را به علّت عدم اعزام سفیر ، متّهم به عدم همراهی با انقلابیون لیبی کرد و ...

 شاید می خواستند فاجعه ی مزار شریف که نتیجه ی اعتماد خاتمی به اسلامگرایان طالبان بود و منجر به کشتار دیپلمات ها و خبرنگاران کشور شد را تکرار کنند ولی دکتر احمدی نژاد به هیچ قیمتی این خطا نکرد و متهم شد .

سخنرانی های آتشین در کشور بالا گرفت ، و اوج حمله ی اسلامگرایان حامی اخوانی های کشور آنجا بود که دکتر احمدی نژاد در سخنی در کنار بیداری اسلامی ، لفظ بیداری انسانی به کار برد و همین بس بود که بولتن نویسان پُرتخیّل با سنجاق کردن سخن چند مستشرق کنار تعبیر « مکتب ایران » و « پایان اسلامگرایی » هیولایی توّهم کردند که کسی در وصفش گفت : « از صدر اسلام تاکنون خطرناک ترین است . » و ...

 

چرا با سقوط اخوان المسلمین ؛ تب بیداری اسلامی در ایران فروکش کرد ؟!

جماعت خمار هنوز در توهمات خود بودند و عدّه ای هم ترجیح دادند که در ترجمه فحاشی مرسی به اسد و سوریه نام رژیم صهیونیستی را جایگزین کنند و عده ای هم به دنبال ...

ولی این جماعت دلداده به تمام اسلامگرایان ، مبهوت ماند که چه شد که هزاران جوان تونسی و لیبیایی و حتّی مصری که اتفاقاً همه هم انقلابی و بیدار شده اسلامی بودند از خیابان های دمشق و حلب و حمص و ادلب و دیرالزّور سر در آوردند و حمله ی بی امان به عتبات شام کردند و سپس به عراق سرازیر شدند !

( مرسی در همایش اعلان جنگ با سوریه و حزب الله لبنان و تشیّع )

مرسی که نامه فدایت شوم برای « شیمون پرز » نوشت و پیمان خفت برجام « کمپ دیوید » را دائمی دانست و با هیلاری کلینتون گل می گفت و می شنید ، در تجمع ضد اسد در قاهره به همراه « قرضاوی » رهبر معنوی اخوان ، پرچم سوریه آزاد از اسد را دست گرفت و خشمگیانه عربده ی « روافضه ی انجاس » سرداد و حزب الله و شیعه و اسد را نجس دانست و از ارتش قاهره خواست برای برکناری اسد و تنبیه حزب الله ، لشگر کشی کند که همین نیز تیر خلاصی بود بر اخوانی ها ، اگر چه متأسفانه « سی سی » دستش به خون مردم آلوده شد ولی روی کار آمدن سی سی ملّی گرای لائیک به نفع ما و مقاومت شد و مانع گسترش هاری سلفی های اخوانی شد .

همانگونه که اسد لائیک و پوتین نامسلمان برای ما شریکان بهتری از اخوانی ها و دولت اسلامگرای ترکیه بوده اند .

حال چگونه میلیون ها انسان بیدار مصری راضی به قلع و قمع اخوان شدند ؟! این ریشه در اسلامگرایی اخوانی ها داشت که مبنایی با دین فطری و محبّت آمیز اسلام فاصله دارند ولی عجبا که عدّه ای در کشور می خواستند اخوان را شاخه ی ایران قلمداد کنند ، بنابراین صدا و سیما مدتی مدافع دولت اخوان بود و بنابر این دیدیم با حذف اخوان جنب و جوش همایش های بیداری اسلامی در کشور فروکش کرد .

و از طرف دیگر می بینیم که اخوانی های یمن معروف به « اصلاحیون » اکنون مهمترین معارض انقلابیون حوثی می باشند ولی ملّی گرایان حزب شعبی یمن اکنون درکنار انصارالله با متجاوزان سعودی آمریکایی می جنگند .

اگر سفر دکتر احمدی نژاد در بهار 92 به قاهره نبود ، بعید بود نظر الأزهر و ملّیون و ناصری هایِ ضد اخوان مصر به تشیّع صاف شود ، ولی کسی در کشور نخواست تأثیر آن سفر تاریخی دکتر احمدی نژاد به مصر را ببیند ، چون متوهمین عمارپندار و «جهان نیوز » و مؤسسه ای در قم به نفع رأس فتنه می گفتند : قرار است دکتر احمدی نژاد انتخابات را منحرف کند !

ولی واقعیّت این بود که « شیخ طیّب » شیخ الأزهر پس از دیدار صمیمانه با دکتر احمدی نژاد در مصاحبه ای در دفاع از تشیّع و ایران سنگ تمام گذاشت و رهبران انقلابی مخالف اخوان در دیدار با دکتر احمدی نژاد از اینکه اسلام ایران چون اسلام اخوان نیست روحیّه ای مضاعف گرفتند ، که متأسفانه نگذاشتند آن دولت تداوم یابد تا همگرایی در منطقه به ضرر شیطان را ایشان تکمیل کند .

چراکه اساساً پیدایش سکولار و لائیک در کشورهای عربی و غیر عربی منطقه عموماً ریشه در تندروی و غیر فطری بودن اسلامگرایی های آنجا دارد و اگر اسلام ناب محبت آمیز به آنان عرضه شود مانند بسیاری از آزادگان با ما همگرایی خواهند داشت .

در تونس نیز « راشد الغنوشی » که در ایران خیلی به وفایش امید داشتند ، ناگهان در همان ابتدا ، سخن از این گفت که ایران نمی تواند الگوی خوبی برای « بیداری های اسلامی » باشد و الگوی خود را ترکیه معرفی کرد !

 

امام عصر فارغ از ادعای اسلامگرایی جاذب دل های آماده :

خُب آیا هنوز هم معتقدند دوران « اسلامگرایی » است یا باید صفی جدید شکل داد ؟!

شکّی نیست که « اسلام ناب محمّدی » همان اسلام راستین است ولی در منطقه این نوع اسلام چقدر جایگاه دارد ؟! این نوع اسلام در کشور خودمان و خاستگاهش چقدر بروز دارد ؟!

در حالیکه با تئوریزه کردن اسلام آمریکایی در سطح بالاترین مقامات کشور بی توجه به فریادهای رهبری معزز انقلاب شاهدیم که دست دادن و سخن گفتن با شیطان بزرگ را افتخار ملّی تلقی می کنند و زیست بدون آمریکا را محال می دانند ، و کاخ نشینی به سبک اسلام آمریکایی را همه جریاناتِ مدعی مروجند !

کدام اسلام ؟! تشیّعی که مروّج خشونت قمه زنی و فحاشی به مقدّسات اهل سنت است ؟! یا تشیّعی که در عراق با وجود در دست داشتن دولت و مجلس به شیطان بزرگ اجازه ساخت پایگاه در کشور امام زمان علیه السلام را می دهد ؟!

 باید از نام ها فارغ شد ، چون اساساً اسلامی که خارج از مکتب محبّت و تعقّل اهل بیت علیهم السلام است ، اسلام تنفر و خشونت و افتراق است و موّلد داعش والنصرة و ... است .

باید با مفاهیم بلند انسانی صف ها را مشخص کنیم ، همان مفاهیمی که امام راحل به کار می برد و در بطن اسلام ناب موجود است ! مفاهیمی مانند : « مستضعف » و « مستکبر » ، « آزادگان و احرار » ، « دفاع از اخلاق و کرامت انسانی » ، « محبت به بندگان خدا » و ...

باید توجه داشت که در این میدان دو قطب « شیطان بزرگ » و « اسلام محبت » وجود دارد ، و اگر کسی - اگرچه مسلمان هم نباشد - از دایره ی شیطان بزرگ و دوشاخش در منطقه یعنی رژیم صهیونیستی و آل سعود وهابی وارسته باشد او همگرا با ماست ولی غیر از آن نباید فریب اسم اسلامگرایی را خورد .

چون در واقعه ی بزرگ هستی و ظهور امام عصر علیه السلام این اسم ها نیستند که به صف کشی می پردازند ، بلکه درون مایه و سرشت آدمیان است که صف بندی ها را مشخص می کند چنانچه امام صادق علیه السلام فرمودند :

« هنگامی که حضرت قائم ، انقلاب می کند کسانیکه گمان می کنند پیرو امام زمان علیه السلام و شیعه هستند از حرکت حضرت مرتد می شوند و کسانیکه خدا پرست هم نیستند مانند خورشید پرست و ماه پرست همراه با حضرت می شوند ! »

« إذا خرج القائم ( علیه السلام ) خرج من هذا الأمر من کان یری أنّه من أهله ، و دخل فیه شبه عبدة الشمس و القمر ! » غیبت نعمانی ص 517

 

و نریه قریباً إن شاالله .

مسعود شفیعی کیا

19/7/94