مسعود شفیعی کیا

سیاسی ، فرهنگی ، تحلیلی

مسعود شفیعی کیا

سیاسی ، فرهنگی ، تحلیلی

خاطره ای خواندنی از آیت الله حق شناس

بسم رب الشهدا


خاطره ای خواندنی از آیت الله حق شناس


هرکس مختصری محضر حضرت آیت الله حق شناس را درک می کرد شیفته شفقت و مهربانی این عالم بزرگ می شد که فارغ از برخوردهای رسمی ، رایحه روح افزای مهرورز تشیع را به مشام جان می رساند .

با وجود کهولت و بیماری ولی بارها پیش آمده بود که اگر جوانی از ایشان برای حاجتش استمداد می کرد ایشان چله ی زیارت عاشورا برای وی میگرفت !

چهل روز آن هم قرائت زیارت عاشورایی که علاوه بر ۱۰۰لعن و سلام شامل آداب دیگری نیز بود که ایشان از اساتیدش سینه به سینه گرفته بود و هر روز حدود ۲ساعت مشغول آن می شدند!

روزی در جلسه وعظ ظهرچهارشنبه در مسجد امین الدوله آقای حق شناس با اشاره کلی به جوانی که در جمع بود و ما نمی شناختیم فرمود :

«یکی از رفقا که اینجا هست از من خواست یه چله زیارت عاشورا براش بگیرم ٬خوب بنده وظیفه دانستم و برای عون مومن چله ای گرفتم ٬ ولی داداش جون از اول که شروع کردم دیدم یه جای کار گیره ٬چون معمولا توی همون ده پونزده روز اول چله درا باز میشه و حضرت پروردگار حاجت رو میده ولی نزدیک چهل شد و خبری نشد ! تا اینکه به من گفتند میدونی چرا حاجت این جوون داده نمی شه ؟! چون نسبت به نماز صبح کاهله! به من گفتند : به فلانی بگو خدا برای کسیکه نماز صبح بخواند از پدر مهربان تر است ! ملتفتی داداش جون گیرت کجاست ؟!!!»

هدیه به روح لطیف ایشان صلوات

مسعود شفیعی کیا

93/6/1