بسم ربّ الشهداء
تنها رئیس جمهوری که برای محو دوقطبی به بازماندگان قبل فرصت خدمت داد !
از دست رد عارف به دعوت دکتر احمدی نژاد تا ناکامی اش از ریاست مجلس :
در حاشیه بدمطرح شدن و بدفهمی « دوقطبی سازی » ، شاهدیم که کینه های بدری و خیبری بالا گرفته و با وجود اطمینان از عدم شرکت دکتر احمدی نژاد در انتخابات بدون هیچ منعی بدترین فحّاشی ها به مؤمنان را دارند و هم صدا با شیمون پرز خواستار مجازات دکتر احمدی نژاد هم هستند .
مثلاً جناب عارف که اکنون چنین میاندار الیگارشی شده و دم از محاکمه ی خادم بی نظیر ملّت می زند ، خوب است توضیح دهد که وقتی دولت نهم به دکتر احمدی نژاد تحویل داده شد ، و ایشان از وی خواست در سمت معاون اوّلی بماند و خدمت کند ولی وامداری حزبی و بیم از شریک شدن با شخصیت ضد صهیونیستی منجر به رد دست دوستی دکتر احمدی نژاد از طرف جنابش شد ، چرا تاکنون به این بلند اندیشی ایشان اقرار نکرده است؟!
البته آن دست رد جناب عارف به رئیس جمهور سابق جزایش عدم توفیق رسیدن وی به صندلی ریاست مجلس امید بود که با حدود ۲میلیون رأی در ساختار الیگارشی مغلوب منتخب دوّم شهر قم با حدود ۱۷۰ هزار رأی شد. حال نیز جناب عارف برای اینکه « مقامات ذی الصّلاح » راضی باشند به جای پاسخگویی به منتخِبانش، عَلَم درخواست پرز برای مجازات خادم ملّت را بلند کرده !
اقدام دکتر احمدی نژاد در دعوت عارف برای ماندن در معاون اوّلی گویای فراجناحی و فراقطبی بودن دکتر احمدی نژاد است ، کاری که نه خاتمی و نه روحانی و نه رفسنجانی هیچگاه با مدیران و حتّی کارمندان پیش از خود نکردند ، ولی دکتر احمدی نژاد نشان داد که برایش عارف مدعی اصلاحات با رحیمی مادرخرج مدعیان اصولگرایی تفاوتی ندارد و به همین دلیل نام دولتش را « دولت مهرورزی » گذاشت .
چالش
اصلی دکتر احمدی نژاد با جریان به اصطلاح اصولگرایی نیز از همینجا شروع شد ٬
ولی دلیل ایشان همواره این بود که : باید به آنها فرصت بدهیم تا خدمت کنند
! و به همین دلیل حتّی افرادی امثال رهنورد و موسوی را هم شخصا از سمت های
دولتیشان برکنار نکرد ، و داس و کمباین موجودین را به کار نبرد ، اگر چه
بی وفایی ها و خیانت هایی هم هزینه اش بود .
✅
دکتر احمدی نژاد حتّی برای جذب سیزده میلیونی که در سال ۸۸ به موسوی رأی
داده اند دغدغه داشت و شکل کابینه اش را در این جهت تغییر داد که شاهد
بودیم افرادی مانند مریدان جناب مصباح و برخی مادحان علنی وی را شماتت می
کردند که ، می خواهد برای جذب رأی ؛ « بچه قرتی ها را بر ما حزبلاهی ها
ترجیح دهد.» ولی هنوز هم نفهمیده اند که برای یک انقلابی ، ترمیم دوقطبی ها
و سوار کردن تمام جامعه بر کشتی انقلاب مهم است نه انتخاب شدن ، چنانچه
ایشان خود شرح داده است :
"برادران و خواهرانِ عزیزِ ما که دست به قلم می برید، هدف ارشاد است ... ما حق نداریم راه را بر هیچکس ببندیم. طوری حرف نزنیم که این دیگر امکان بازگشت ندارد. حق نداریم. آخر به چه حقی ما می توانیم به خودمان اجازه دهیم؟
یادم
هست بعد از انتخاباتِ ۸۸ ما رفتیم خدمتِ بعضی از این آقایان گفتیم آقا
بالاخره این یک مشکلی در جامعه است و باید درمانش کنیم. هر دفعه یک پرچم
بلند می شود و ۱۳، ۱۴ میلیون پای ثابت دارد. این برای کشور خطرناک است.
اصلا دو قطبی است و جامعه دو بخشی می شود و ممکن است در آینده مشکلات
سنگینی ایجاد شود. این را باید یک طوری حلش کنیم. چیست مشکل؟ مشکل از آن
هاست؟ از ماست؟ مشکل اعتقادی است؟ رفتاری است؟ برخوردِ بدی شده است؟ ضعفی
در جایی هست؟ بی توجهی ای شده است؟ خواسته حقی هست که جلویش گرفته شده است؟
چه هست؟ بالاخره ده ها احتمال است.
بسم ربّ الشّهداء
و البته هنوز هم همه سرنخ ها بر می گردد به همان پسته ی رفسنجان !
پاییز سال ۶۷ بود که با انحلال گردان های لشگر ۲۷ محمّد رسول الله ( صل الله علیه و آله ) به تهران بر گشتیم ، پس از پذیرش قطعنامه و مقابله با تک عظیم جاده اهواز خرمشهر و چندماه پدافندی حالا دیگر واقعا باید دوکوهه و جنگ و یاد دوستان مظلوم و شهید را پشت سر می گذاشتیم و خودمان را برای تعامل با شهری که نه آن ما را خوب می شناخت و نه ما دل بازگشت به آن را داشتیم آماده می کردیم .
رسیدیم تهران ، میدان راه آهن سوار مینی بوسی شدیم که تا چهارراه ولیعصر ( اروحنا فداه ) ما را ببرد ، چند مرد و زن میان مینی بوس نشسته بودند و ما چند نفر هم رفتیم ردیف صندلی عقب مینی بوس نشستیم ، سکوت رمزآلودی همه بچه ها را فراگرفته بود ، چون از بهشت جبهه ناگهان در برزخ شهر هبوط کرده بودیم ، بدی انتهای مینی بوس این بود که سخنان دیگران را راحت می شنوی ، مردی با چند زن داشت صحبت می کرد ، داشتند پایان جنگ را تحلیل می کردند .
سخنی از آن مرد شنیدیم که خیلی ما را سوزاند ، چون می گفت : جنگ باید زودتر از اینها تمام می شد ولی این رزمنده ها - با گوشه چشم به ما اشاره کرد - نمی گذاشتند ، زنی گفت : چرا ؟! مرد :خوب الان اومدن بیکار چه کار باید بکنند ، تا جنگ بود دستشون تو پوست گردو بود حالا چی ؟! و ...
بنده
خدا نمی دانست شش ماه هم به بهانه ی کمبود بودجه همان ماهی ۲۴۰۰ تومان را
هم نگرفته ایم و به سخنی به جبهه رفت و آمد می کردیم - رفقا که می دیدند
دارم به خودم می پیچم گفتند : ولشون کن !
✔️
هنگام پیاده شدن وقتی از کنار آن مرد رد شدم طاقت نیاوردم و گفتم : داداش !
دست ما توی پوست گردو نبود ! ولی وقتی نگاهم به عنوان روزنامه ای که در
دستش بود افتاد فهمیدم بدفهمی بیچاره از کجا آب می خورد .
در آنجا این سخن اکبر رفسنجانی تیتر شده بود : رزمندگان خودسری و کلّه شقی نکنند تا ما به تمام نتایج قطعنامه برسیم !
این سخن یعنی تلقین خودسری و کلّه شقی رزمندگان دربرابر قطعنامه ای که می گفتند مثل برجامِ امروز همه مشکلات را حل می کند ، ولی وقتی مذاکرات فرسایشی ولایتی و طارق عزیز یک وجب خاک و یک اسیر از ما آزاد نکرد ، باید تقصیر را گردن یکی می انداختند که از رزمندگان چه کسی مظلوم تر ؟!
کسانیکه
خودشان با معاملات و بده بستان هایی مانند ماجرای «مک فارلینِ» آمریکایی
جنگ را فرسایشی و هشت سال کش دادند می خواستند تقصیرها را گردن رزمندگان بی
توقع و مظلومی بیاندازند که جز اطاعت اراده و توشه ای نداشتند ، و با
شنیدن پذیرش جام زهر قطعنامه ۵۹۸ از طرف امام به جز گریه و بغض بر مظلومیّت
امامشان و تبعیّت کاری نکردند !
ولی
مدعیان همانگونه که سرداری برگشتی چندی پیش متذّکر شد ، می خواستند به جای
گریه بر جام زهر امام ، آنرا جشن تلقی کرده تا برای آن پایکوبی کنیم !
حال حکایت احمدی نژادی ها شده ، ما که قصد شرکت در انتخابات نداشتیم و با تمکین و تبعیّت توصیه ی رهبری هم دلواپسی برجامیون و دوجریان برطرف شده ، ولی متأسفانه جریان تزویر باز هم به دنبال نشانه ی غلط دادن و مقصّر جلوه دادن رزمندگان جبهه عدالت است، و برخلاف تصور نه تنها دوقطبی محو نشده بلکه با گداخت بیشتری بر علیه مؤمنان عدالت خواه و دوستان دکتر احمدی نژاد با تهمت های شنیع تری فضا را ملتهب تر می کنند ، تا جایی که هم صدا با « شیمون پرز » جویای محاکمه ی مردان عدالت هم هستند ، بنابراین باید منشأ دوقطبی سازی را پیدا کرد .
به راستی کسانیکه پس از سه سال سکوت بر برجام و برجامیون و تحقیر انقلاب و کشور مقابل شیطان بزرگ امروز باز هم فریاد بر رئیس جمهور سابق بلند کرده اند ، وقتی رهبری دیپلمات ها را از تداوم مذاکرات با آمریکا منع کرد ولی ظریف بلافاصله پشت درهای بسته دوساعت با کری به مذاکره پرداخت ، چرا شاخک های ولایت سنجیشان فعال نشد ؟!
شاید هم چون در حین مذاکرات پسته رفسنجان صرف می شده اشکالی مشاهده نشده است ؟!
و البته هنوز هم همه سرنخ ها بر می گردد به همان پسته ی رفسنجان !