بسم ربّ الشهداء
خشم از انتخاب ترامپ ؛
خشم سران انگلیس و غرب از پایان رؤیای انترناسیونالیسم لیبرال دموکراسی !
فقدان تحلیل عمیق انتخابات اخیر آمریکا هنوز گویای فاصله ی نخبگان و رسانه های کشور با واقعیّت جاری است .
البته وقتی تمام همّت خبرنگار حاشیه ساز سیما در نیویورک ، معطوف به تولید رپرتاژ تبلیغی برای کلینتون و باز نشر متلک های جنسی مناظرات می شود ، غفلت از تحوّل و تغییری که زیر پوست این انتخابات شکل گرفته است بازخورد طبیعی آن است .
ولی تلاش چندین ماهه ی رسانه های سلطه به خصوص بخش های مختلف بی بی سی در تخریب چهره ی ترامپ و وحشت پراکنی از وی و اکنون خشم و ناراحتی آنان از انتخاب ترامپ خود پیامی مشخص دارد .
با وجود اینکه ترامپ به طور سنتی مانند تمام نامزدهای پیشین آمریکا پیوند خود با رژیم صهیونیستی را تحکیم کرده است ولی خشم رسانه های تحت نفوذ نظام سلطه از انتخاب وی به چه دلیلی است ؟
پاسخ این سؤال را باید در رأی مردم انگلیس به جدایی از اتحادیّه ی اروپا ریشه یابی کرد ، که آن اتفاق نیز خشم بی بی سی و حاکمیّت اروپا را برانگیخته ، بنابر این رئیس حزب جدایی طلب انگلیس نیز پس از انتخاب ترامپ این دو واقعه را دو انقلاب از یک جنس دانست !
« نظم نوین جهانی » که نظام سلطه از زمان بیل کلینتون جدّی تر آنرا دنبال می کرد و با تشکیل اتّحادیّه اروپا و گسترش ناتو ، مرزهای کشورهای قلمروی امپراتوری لیبرال دموکراسی را برداشت ، و رؤیای انترناسیونالیسم صهیونیست را برآورده می دید با جدایی طلبی انگلیس و حال با شورش ترامپیزمی ، آن هم با شکست کلینتونی دیگر به پایان دوره خود رسیده است .
ترامپ نمادی از شورش درون گرای کشورهای میزبان دولت جهانی و پنهان شیطان بزرگ است ، بنابراین انتخابش اردوگاه غرب را نگران تداوم میزبانی نظام سلطه ی جهانی در آمریکا کرده است و پس از جدایی انگلیس از اتحادیّه ی اروپا که آغاز شماره ی معکوس گسست اتحادیّه ی اروپا می باشد ، می توان انتخاب ترامپ را شروع شانه خالی کردن آمریکایی ها از تحمّل حضور تحمیلی جهان وطنی ( انترناسیونالیسم ) صهیونیست دانست .
آمریکا که پس از جنگ جهانی دوّم میزبان اتاق فکر نظام سلطه بوده و انگلیس ورشکسته برای ادامه ی حیات سلطه ی شیطانی خود نرم افزار استعمار نوین خود را به کاخ سفید منتقل کرد ، و سال ها با تکیّه بر ثروت افسانه ای ایالات متّحده و مالیّات و سربازهای آمریکایی توانست جهانی را به چالش کشیده و کم و بیش مدیریّت کند ، حال پدیده ی ترامپ با اعتراض به این رویکرد و با شکست دادن سلسله ی کلینتون ، پیام واضحی از بیداری آن هم به سبک آمریکایی داشته است .
اینکه ترامپ در شعارهای درون گرایش و رفع فساد های ساختاری چقدر صداقت دارد و چقدر پایداری می کند باید به زمان سپرد ، ولی پدیده ی ترامپ صرف نظر از طبق برنامه بودن یا اتفاقی بودنش به دنبال باز گرداندن شوکت آمریکای مکیده شده می باشد ، که برای آرمان های انترناسیونالیسم لیبرال دموکراسی به ورشکستگی و معضلات بیشماری گرفتار شده است .
پس عقبه ی ترامپ که نشان داد طرفداران خاموش ولی زیادی دارد ، مبتنی بر درون گرایی و نوعی ملّی گرایی آمریکایی است که برای حفظ اقتدار و بازگشت شکوه اقتصادی و اجتماعی آمریکا از سیاست های جهان وطنی صهیونیست و لشگر کشی جهانی برای آن بیزارند .
بر خلاف جریانی که سال ها در لوای دموکرات و جمهوری خواه حاکم بودند و زیرساخت ها و سرمایه های ملّی آمریکا را نیز هزینه ی جهانگیری های لیبرال دموکراسی و صهیونیست کردند .
بنابراین رأی به ترامپ مانند جدایی طلبی انگلیسی ها ؛ نه بزرگ مردم به جهان وطنی لیبرال دموکراسی و گویای جوششی درون گرا و ملی گرایانه در غرب می باشد که نشانه ی یک پله ترقی به سمت جهان وطنی انسانی و توحیدی می باشد که خیلی به ترامپ ربطی ندارد و این وابسته به مدیریّت این بیداری توسط جبهه توحیدی و فطری انقلاب اسلامی است .
با توجه به ابراز تمایل ترامپ برای همگرایی با اسد و پوتین و گسست وی از عربستان و اینکه مشاور وی امروز اعلام کرد که اوّلین سفر منطقه ای ترامپ به جای دیدار از عربستان با دیدار از مصر شروع می شود ، همه گویای همگرایی ترامپ با دولت های ملّی و اتّخاذ سیاستی خلاف ماقبلی هاست که بر محوریّت عربستان بودند و تقویّت دولت های ملّی پس از این اتفاق بازخورد طبیعی آن می باشد ، البته در این مرحله ی گذار برای اینکه این درون گرایی ها به جنگ های ملّیتی مانند ابتدای قرن بیستم منجر نشود ، باید به سوی همگرایی جهان وطنی توحیدی انسانی هدایت شود و این مأموریّت اندیشمندان و مستقل اندیشان است نه یک شومن تاجر پیشه مانند ترامپ .
و شاید وقت اثاث کشی نرم افزار شیطان بزرگ از کاخ سفید به منطقه حتّی به میزبانی عربستان و یا جای دیگر رسیده باشد ، پس باید دقیق این پیچ تاریخی را دیدبانی کرد .
مسعود شفیعی کیا
با مرور خلاصه ای از مواضع رسانه های سلطه به خصوص بی بی سی ٬ که از انتخابی غیر از کلینتون نگران و خشمگینند ٬ شرایط را بهتر می شود تحلیل کرد:
هیلاری کلینتون: تا زمانی که ایرانی ها و روس ها در جنگ سوریه حضور دارند باید داعش در سوریه تحت نظر امریکا باشد و منطقه پرواز ممنوع در سوریه تشکیل شود.
ترامپ: بشار اسد از آنچه کلینتون و اوباما تصور میکردند باهوشتر بود و با روسیه و ایران متحد شد.
ما داریم از شورشیانی حمایت میکنیم و به آنها پول میدهیم که اصلاً نمیدانیم که هستند.
اگر آنها بتوانند بشار اسد را سرنگون کنند، احتمالاً با وضعیتی بدتر از اسد مواجه خواهیم شد.
بی بی سی: با وجود نظرسنجیها، ترامپ اما هنوز شانس پیروزی در انتخابات آمریکا را دارد.
در نظرسنجی ها، کم نیستند کسانی که نظر واقعی خود را پنهان می کنند. ممکن است وزن این گروه آنقدر نباشد که برای ترامپ سرنوشتساز باشد [ولی] ممکن است مانند رفراندوم بریتانیا، آنقدر باشد که آمریکا و دنیا را شوکه کند
واشنگتن پست: #کلینتون در منطقه، سیاست فعالانه تری را در پیش خواهد گرفت. پیشنهاد وی برای #سوریه ، منطقه پرواز ممنوع و برای #عراق یک نظام فدرالی و برای مقابله با نفوذ منفی #ایران ، افزایش حضورنظامی در منطقه خواهد بود.
صدای آمریکا/ #اوباما: #ترامپ به قول هم حزبی هایش یک شیاد و نادان است، و صلاحیت تصدی این سمت را ندارد، او سرشت و توانایی فرمانده کل قوا شدن را هم ندارد .
دویچه وله: عربهای سنی زمامداری اوباما را فاجعهای برای خود ارزیابی میکنند. ناظران میگویند که سیاست عدم مداخله اوباما زمینهای برای تقویت ایران و نیروهای شیعی در منطقه شد. آنها به ریاست جمهوری هیلاری کلینتون امید بستهاند.
بی بی سی: این انتخابات دونالد #ترامپ بود، حتی اگر ببازد.
حجم لجنی که در این #انتخابات به همه طرف پرت شده احتمالا از کل لجنهای رودخانه میسیسیپی هم بیشتر است.
خبرهای چند روز اخیر پر بوده از افرادی که میگویند در صورت پیروزی #کلینتون دست به خشونت انقلابی خواهند زد و رهسپار واشنگتن خواهند شد.
صدای آمریکا: در آمریکا نیم میلیون بی خانمان وجود دارد که بسیاری از آنها از حقوق شهروندی، از جمله حق رای دادن محروم هستند. با نزدیک شدن به #انتخابات تعدادی از فعالان مدنی در تلاش اند با کسب حق رای برای آنها، صدایشان را به گوش جامعه برسانند.
اسوشیتدپرس/ ترامپ: کمپین انتخاباتی من جنبش بازپس گیری قدرت توسط مردم است. شاید این شانس دوباره تکرار نشود.
بی بی سی / آقای خامنه ای در سخنرانی اخیر خود مبنی بر صراحت دونالد# ترامپ ، حرف های او را درست تر دانسته است، گویی او متمایل به ترامپ می باشد
سیاستمداران ایرانی معتقدند که نزدیکی عقاید ترامپ به پوتین مانع افزایش خصومت #آمریکا علیه #ایران شده و #کلینتون فردی فمنیسم بوده و به بهانه حقوق بشر، ایران را تحت فشار قرارخواهد داد؛ پیش از این کلینتون توانسته بود بر سر پرونده هسته ای ایران اجماعی بین المللی ایجاد کند.
نیویورک تایمز: نظام سیاسی ایران از مبارزات انتخاباتی آمریکا لذت می برد نه به خاطر آنکه مقامات ایرانی طرفدار نامزدی خاص در این انتخابات باشند بلکه آن ها می گویند مناظرات انتخاباتی آمریکا "فاجعه" دموکراسی آمریکایی را به نمایش می گذارد.
صدای آمریکا/ حسین قاضیان، جامعه شناس: مسئله انتخابات آمریکا این نیست که چه کسی برنده می شود مسئله مهمتر این است، چرا ترامپ رای بالایی دارد. حتی اگر او در انتخابات بازنده شود، نشانگر نارضایتی مردم است.
خبرنگار بی بی سی در محل ستاد انتخابات ترامپ: همه اینجا منتظر سخنرانی پرزیدنت ترامپ هستند،بالای ۷۵% از سفید پوستان امریکا، که تحصیلات پایینی دارند به دونالد ترامپ رأی داده اند.
(بی بی سی مانند رأی جدایی مردم انگلیس از اتحادیه اروپا به انتخاب کنندگان اهانت و اخلاق انگلیسی در بی سواد دانستن دیگراندیشان را به نمایش گذاشته ! )
بی بی سی: ریاست جمهوری ترامپ کاملا مثل سال ۸۴ در ایران و ریاست جمهوری احمدی نژاد است. دنیا ناامن تر و بی ثبات تر خواهد شد و امریکا در عرصه سیاست داخلی سردرگم میشود.
( اگر چه بی بی سی خبیث قیاس مع الفارق کرده است ولی اگر وجه شباهت را نقد ساختار و همصدایی با بخشی از ملّت آمریکا بدانیم شاید قدری قابل قبول باشد . )
رادیو فرانسه/ وزیر امورخارجه فرانسه: انتخابات امریکا ما را به چالش کشید. آنچه تاکنون ترامپ گفته است نگرانی هایی را به وجود آورده است.
همانطورکه قبلا گفته شد برای ما ترامپ خیلی موضوعیّت ندارد و باید دید پایداری و صداقتش بر اصلاح ساختار فاسد آمریکا چگونه است؟ ولی مهم برای ما قیام بیش از نیمی از مردم آمریکا برای تحوّل خواهی و خشم و نگرانی نظام سلطه است که تداوم نرم افزار شیطان بزرگ را در ینگه دنیا با چالش جدّی رو به رو کرده است.
بسم ربّ الشهداء
هیلاری ٬ ترامپ ؛ استفراغ دموکراسی یا پیش لرزه فروپاشی ؟!
✔️ نمایش زشت و مملو از پلیدی و رکیک گویی انتخابات اخیر آمریکا ٬ نمود تمام عیار زشتی لیبرال دموکراسی است که بیش از همه هشداری است به کسانی که جمهوری اسلامی را هم استحاله در مکتب شیطانی لیبرال دموکراسی می خواهند .
گذشته از این موضوع ٬ پدیده ی ترامپ که چه در داخل و چه توسط دموکرات ها سعی دارند نامزد بدتر نمایشش دهند گویای پیش لرزه های اجتماعی آمریکا می باشد .
✔️ صرف نظر از احتمالاتی که در تبانی دموکرات ها با جمهوری خواهان مطرح است و یا دیگر احتمالات در این زمینه ٬ ولی نمی توان همه ی اتفاقات این انتخابات را مدیریّت شده فرض کرد .
چون ترامپ با همان سبک و سیاق آمریکایی در چند ماه رقابت به ساختار شکنی بی سابقه در سطح نیروی درون ساختار تبدیل شده که اغلبِ نقطه ضعف های آمریکا و فساد نهفته را رونمایی می کند .
دعوای هیلاری ترامپ پیرامون مسائل جهان و منطقه در نوع خود بی نظیر است که برای نخستین بار دو نامزد جمهوری خواه و دموکرات برخلاف گذشته که در تاکتیک ها اختلاف داشتند ٬ حال در استراتژی ها دامنه اختلافشان گسترده شده که این قابل چشم پوشی نیست .
و حال ترامپ به عنوان نماینده ی بخش قابل توجهی از آمریکایی ها که به تمام نظام کاخ سفید منتقدند ٬ و دوش به دوش دموکرات ها در نظر سنجی ها پیش می روند تبدیل شده ٬ پس این یک انتخابات عادی نیست .
به نوعی می توان آنرا تِرَک در مترسک جمهوری واشنگتن و پیش لرزه ی فروپاشی نظام سیاسی اجتماعی آمریکا فرض کرد که در صورت پیروزی یا عدم توفیق ترامپ هم ٬ پس از این انتخابات آمریکا به سوی آگاهی خواهد رفت و بیداری آمریکا نیز تسریع خواهد شد .
البته ما ترامپ را انگیزاننده ی این حرکت و بیداری نمی دانیم و چه بسا اتاق های فکر حاکمیّتِ پنهان آمریکا با توجه به نظر سنجی ها و استمزاجی که از مردم داشته اند برای در صحنه نگهداشتن مردم به ترامپ ساختار شکن روی آورده اند چنانچه در دور قبل به اوبامای مدعی تغییرات روی آوردند .
ولی آنچه محرز است هیلاری با توجه به پلن B آمریکا در منطقه با تهدید جدّی ایران و پرواز ممنوع اعلام کردن سوریه قصد اقدامات سخت دارد ولی ترامپ برعکس آنچه نمایانده می شود مخالف این جنگ افروزی دموکرات ها بلکه مدعی همگرایی با اسد و روسیه خود را نشان می دهد و این مواضع بر پیچیدگی این انتخابات بیشتر افزوده .
ولی
مواضع کلینتون که در ویکی لیکس افشا شده که گفته بود : « ما برای تأمین
امنیّت اسرائیل باید سوریه را متلاشی کنیم . » و سخن معروفش در بهار عربی
که به دنبال مدیریت بیداری ها از طرح و نقشه ای بلند مدّت برای کشورهای
اسلامی می گفت ٬ گویای خباثت هدفمند دموکرات هاست که ترامپ در این باره
حداقل خواستار درون گرایی و اصلاحات درونی آمریکاست .
مثلا در مناظره سوّم این دو بازیگر
کلینتون در نزاع لفظی با ترامپ درباره دخالت روسیه در آمریکا او را دستنشانده و آلت دست پوتین توصیف کرد. و ترامپ پاسخ داد : کلینتون از پوتین خوشش نمیآید چون در هر قدمی هوشمندانهتر از او عمل کرده است.
این موضع کسیکه رئیس جمهور احتمالی آمریکاست درباره پوتین که سال ها چالش و رقیب مقهور کاخ سفید بوده معنایش به تنگ آمدن قافیه ی سیاسیون آمریکاست که فروپاشی های زیادی را نمایانگر است .
یا این سخن اخیر ترامپ:
« نظام انتخاباتی آمریکا "یک نظام فاسد و درهمشکسته" است. هیلاری کلینتون میخواهد در سوریه جنگ راه بیندازد. » و پافشاریش بر تقلب که هراس اوباما را هم به دنبال داشته ٬ فراتر از پارپاگاندی برای جلب آراست بلکه به دعوت شورش مدنی به سبک آمریکایی بیشتر شباهت دارد .
البته
حُقّه ی شیطانی لیبرال دموکراسی با مردد کردن مردم بین انتخاب بد و بدتر
برای به حاشیه سپردن حکومت صالحان هم روی دیگر این ماجراست تا مردم را اسیر
لیبرال دموکراسی نگهدارند و از راه نجات باز دارند .
اگر
چه تحوّل در آمریکا فراز ونشیب خواهد داشت و مطمئنا اتاق فکر و نرم افزار
شیطان بزرگ در صورت فروپاشی احتمالی ایالات متّحده به جای دیگر و حتّی
احتمالاً به منطقه و همسایگی ما منتقل خواهد شد ولی باید به دنبال تکامل
این تحوّل ٬ نقشه ی سیاسی منطقه را بنابر شکل جدیدش تحلیل کرد پس باید این
چند سال به دقّت جهان را رصد کرد که مانند بیداری های منطقه در داخل غلط
تحلیل نشود.
و شایسته است با بیداری های جهانی در پیش رو همراه باشیم که با دیپلماسی کدخدا (شیطان بزرگ) پرست این امر سخت و نزدیک به محال می شود .
بسم ربّ الشهداء
برجام یا پیمان وِرسایی با طعم پسابرجامِ جمهوری وایمار !
در میان دو جنگ جهانی که کمتر ریشه ای به عوامل آن پرداخته شده ، جنگ جهانی اوّل بیش از همه نقش تعیین کننده ای در شکل گیری جهان معاصر داشته که جنگ جهانی دوّم به نوعی مکمّل این جنگ بوده است ، و نقش آمریکا و مکتب لیبرال دموکراسی غرب که انگلیس و فرانسه نمایندگی آنرا بر عهده داشتند گویای ریشه ی اصلی این کارزار با امپراتوری های بزرگ جهان بوده که ماحصل آن سقوط دودمان هابسبورگ، دودمان هوهن تسولرن، عثمانی و رومانوف به ترتیب در اتریش-مجارستان، آلمان، امپراطوری عثمانی و روسیه تزاری بود ، که در یک کلام می توان آنرا ؛جنگ حاکمیّت لیبرال دموکراسی نامید .
تقسیم کشورهای اسلامی و تغییر نقشه جهان آن هم به سفارش مجریان نظم نوین کاپیتالیسمی جهان گویای جنگ اعتقادی لیبرال دموکرات ها بود که جدا از ۷۰ میلیون قربانی بعد در جنگ جهانی دوّم ٬حدود ۱۰ میلیون انسان را قربانی خود کرد !
در این میان نقش کاخ سفید نقشی غیر قابل انکار و بلکه تعیین کننده ای بود ، چنانچه پیروزی متفقین به محوریّت انگلیس و فرانسه مدیون حضور نظامی تازه نفسان ارتش آمریکا بوده است که البته دولت ریاکار آمریکا با وعده هایی دروغین آلمان و متحدانش را به پایان جنگی واداشت که در ورائش « پیمان ورسای » بود که ملّت و دولت آلمان را تحقیر بی سابقه کرد .
✔️ در حالی که در اوان جنگ جهانی اوّل و یا در پایان آن جریان نازیسمی وجود نداشت که غربی ها آنرا بهانه ی تحقیر آلمانی ها کنند ، ولی تحقیق در عواملی که منجر به تحقیر آلمانی ها در پیمان ورسای شد ماهیّت کینه توزانه ی لیبرال دموکراسی را به خوبی روشن می کند .
آلمان هایی که دنبال تعامل با قدرت های پیروز لیبرال دموکرات بودند به سبک همانان جمهوری تشکیل دادند که به « جمهوری وایمار « معروف شد و در کنار این جمهوری تسلیم اقتصاد وارداتی آنها شده و با چشم داشت به سرمایه گذاری های آنان به رونق کوتاه مدّت دلخوش کردند !
ولی ناگهان جمهوری وایمار با قطع شدن منابع مالی آمریکا که در پیمان ورسای وعده داده بودند ، به رکود عظیمی گرفتار شد و آلمانی ها « ابَرتورم » بی سابقه ای را در تاریخ معاصر تجربه کردند ، تا حدّی که ارزش نه مارک آلمان که در سال ۱۹۱۹برابر یک دلار آمریکا در بازار جهانی بود. درسال ۱۹۲۳به رقم باور نکردنی چهار تریلیون مارک رسید که مردم برای خریدن یک نان مجبور بودند چند کیسه اسکناس بدهند و بیکاری مفرط و رکود بی سابقه و فساد و ...
آنچه که از مرور این مقطع سرنوشت ساز تاریخ مدّ نظرم بود شباهت های این مکر اقطاب لیبرال دموکراسی و پیروزان دو جنگ جهانی و جنگ سرد یعنی انگلیس و آمریکا و فرانسه در ورای مذاکرات هسته ای و دسیسه های برجامی و پسابرجامی شان بر علیه کشورمان می باشد !
✔️ آنچه که طراحان برجام به صراحت آنرا گفته اند و باز هم تکرار می کنند این است که در مفاد آن و قطعنامه ی تحمیلی اش مهار و تحقیر ایران و واداشتن آن به تمکین مکتب دیکتاتوری لیبرال دموکراسی وصهیونیست جهانی دنبال می شود ، بنابراین مهمترین اهرم های قدرت ایران برای استقلالش یعنی انرژی هسته ای و صنایع موشکی و نظامی که به دلیل تسلط حاکمیّتی از نفوذ عواملشان به حدّ زیادی در امان مانده اند را نشانه گرفته اند و در مراحل بعد با نفوذ در اقتصاد کشور با وعده های پرطمطراق اقتصادی که منجر به رشد شگرف نقدینگی شده به دنبال جمهوری وایمار دیگری در کشور هستند .
مثلاً وقتی بدون توجه به توان کشور در ساخت نیروگاه برق یا اداره ی چاه های نفت و کارخانه جات از کشورهای متخاصم منطقه ای و بین المللی دعوت به عمل می آید و یا در صنایع به بهانه ی کهنه گی ماشین آلات به مشورت دشمنان به تعطیلی کارخانه جات و امید آمدن کمپانی های یغماگر دلخوش هستند ، این یعنی سپردن ابزار قدرت در دست دشمنی که در چشم به هم زدنی بتواند ابرتورمی دیگر در کشور به نفع تجزیه و به زانو درآوردن آن راه بیاندازد .
اگر چه تبعات مرگبار اقتصادی جمهوری وایمار با روی کار آمدن نازی ها و اتخاذ سیاست اقتصادی درونگرا و به نوعی اقتصاد مقاومتی به سامان شد و دوری از اقتصاد ول انگار بازار و اقتصاد بسته ی کمونیستی و باحذف دلار از اقتصاد ، ظرف چند سال به شکوفائی بی سابقه ی آلمان منجر شد ولی حماقت و محاسبات غلط و تعصبات جاهلانه منجر به بازی کردن ایشان در جنگ جهانی دوّم و مغلوب شدن اکثر جهان در مقابل امپراتوری فاسد لیبرال دموکراسی شد .
و البته در ایرانی که بستر اقتصادیش بر اساس اقتصاد بازار بسته شده این جمهوری وایمار و زلزله های خانمانسوز اقتصادیش سال ها ادامه خواهد داشت و استقلال و تمامیّت کشورمان را هم جدّی تهدید خواهد کرد .
مگر اینکه اراده ای بی تسامح و بی رودربایستی نسبت به الیگارشی ، جهت تحقق اقتصاد مقاومتی شکل بگیرد که هنوز بارقه ی امیدی نمی بینینم .
مسعود شفیعی کیا