مسعود شفیعی کیا

سیاسی ، فرهنگی ، تحلیلی

مسعود شفیعی کیا

سیاسی ، فرهنگی ، تحلیلی

نسخه ی بیداری امام خمینی مشابه ندارد :

بسم ربّ الشّهداء

 

نسخه ی بیداری امام خمینی مشابه ندارد :

 

✔️ در فقدان اتاق فکری که بنابر رصد اوضاعِ جهان به طرّاحی و فرماندهی تفکر ایرانی ، انقلاب اسلامی در منطقه بپردازد و علاوه بر این در اشتباه یکپارچه نگری به هر حرکتی که تحت عنوان اسلام درمنطقه فعّالیّت می کند و در آفت تخصصی نشدن دید خواص کشور به تحوّلات منطقه منجر به حرکاتی شتاب زده و برخوردهایی ساده انگارانه با جوشش های سال های اخیر منطقه شد که مستکبران آنرا «بهار عربی» می نامند و لی ما خواستیم آنرا «بیداری اسلامی» بدانیم .

برخی مانند دکتر احمدی نژاد اگرچه بدنه ی خیابانی حرکت های مردمی در کشورهای اسلامی را عدالت خواه و جویای حقّ می دانستند ، ولی فرماندهی و مدیریّت میدانی آن ها را مشکوک دانسته و خواستار تأمل در حمایت بی چون و چرا از فرماندهی آن بودند ، چراکه اغلب فرماندهی جوشش ها را فاقد شاخصه های انقلابی امام خمینی می دیدند  ، والبته دیگر صاحبنظران ژرف نگر به منطقه ، مدیریّتی چند ساله را ورای جوشش های کشورهای عربی می دیدند ! مگر می شود « مرسی » هم پیمان با رژیم صهیونیستی و شیطان بزرگ و یا تکفیری های لیبی و امثال « منصور هادی » هم پیمان آمریکا و آل سعود در یمن را همراه انقلاب اسلامی دانست ؟!

وقتی افرادی مانند « هانتینگتون » و « جورج سوروس » حدود ده سال قبل جوشش های مردمی ضد نظام های دیکتاتوری درمنطقه را پیش بینی کرده بودند و خواستار پیش دستی غرب بودند تا مدیریّت بیداری ها دست ایران نیافتد ، پس چگونه می توان تصوّر کرد که دشمن مستکبری که استعمار فرانوین را رهبری می کند و صد سال آینده را هم طرّاحی می کند برای مدیریّت این جوشش های مردمی برنامه ای نداشته است ؟!

مثلاً هیلاری کلینتون در نوشتار هایش و یا در ایمیل های فاش شده اش صریحاً حمایت کاخ سفید از اخوانی های مصر و سوریه و دیگر کشورهای برخاسته را اعلام کرد که تولّد داعش و دیگر جریان های تکفیری نتیجه ی این مدیریت بیداری ها بود ، که این گویای برنامه مند بودن دشمن در منطقه و بی برنامگی جبهه ی خودی می باشد ، چراکه در داخل عدّه ای فقط به دنبال حمایت کور از هرچه که اسلامگرایی نامیده شود ، بوده اند .

اگر نیروهای داخل در بحبوحه ی بیداری های منطقه با روش امام راحل پیش می رفتند ، به لغزش فاحش دشمنی با دکتر احمدی نژاد و دوستی با امثال مرسی تکفیری روی نمی آوردند و به جای دشمنی با دولت انقلابی دهم از حضور بی نظیر آن دولت برای مدیریت بیداری های منطقه حُسن استفاده را می کردند ، نه اینکه در کوران بیداری منطقه تمام توان خود را به میل رأس فتنه در انحراف انگاری دولت قبل هدر دهند و در کنارش از حرکت های سلفی منطقه حمایت کور کنند و ...

این در صورتی بود که امام راحل نسخه ای بی بدیل برای مردم منطقه صادر کرده اند که با این نسخه انحراف جوشش ها محال است و ملاک دقیق برای تشخیص خلوص آن می باشد ، ایشان می فرمایند :

«مسلمانان تمامى کشورهاى جهان، از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجى شده‏اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید؛ و از وجود جوانان پرشور و شهادت طلبى که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید؛ بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایى از بردگى و یورش به دشمنان اسلام باشید؛ که عزت و حیات در سایه مبارزه است. و اولین گام در مبارزه اراده است. و پس از آن، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانى، خصوصاً امریکا را بر خود حرام کنید . »  صحیفه نور    ج‏۲۱  ص۸۲

علاوه بر این حرکتی که امام راحل مدّ نظرشان بوده است حرکتی قبیله ای و فرقه ای که مثلاً فقط رنگ شیعی و یا سنّی و یا ایرانی و یا عربی داشته باشد نبوده است ، بلکه امام خمینی به دنبال شکل گیری « حزب جهانی مستضعفین » بوده اند که رنگ مذهبی و فرقه ای ندارد بلکه تمام مستضعفان با هر دین و آیینی را برای حکومت صالحان بر روی زمین در نظر می گیرد :

«و من یک پیشنهادى در چند روز پیش از این کردم که اگر این پیشنهاد را عمل بکنند، این اسباب این مى‏شود که روابط ان شاء اللَّه کم کم پیدا بشود. و او ایجاد یک «حزب مستضعفین»، تمام مستضعفین دنیا، اعم از مُسْلم و غیر مُسْلم- این دولتهاى غیراسلامى ( هستند ) که به مردم ظلم مى‏کنند؛ ملت ها این طور نیستند. ملت مثلًا امریکا، ملت فرانسه، آنها که ظلمى نمى‏خواهند بکنند. این که ظلم مى‏کند، آن که خلاف مى‏کند، دولتها هستند. آنها هم مستضعفینشان گرفتار مستکبرین است- اگر یک حزبى در عالَم پیدا بشود، یک حزب عالَمى، حزب مستضعفین، که همان «حزب اللَّه» است، این مشکل رفع بشود . » صحیفه نور    ج‏۹  ص۳۳۱

پس در این منشور بیداری،نخست نفی سیادت کفر و شرک جهانی به خصوص آمریکا و سپس جهانی اندیشی و وسعت گستره ی عدالتخواهی و جوشش ها که همه مذاهب را شامل می شود از مهمترین شاخصه های نسخه بیداری امام خمینی است که مشابهی ندارد!

مسعود شفیعی کیا

مصدق با برجامیون قابل مقایسه نیست !

بأسمه تعالی

مصدق با برجامیون قابل مقایسه نیست !

 

برخی همگام با حامیان دولت به مقایسه برجامیون با دکترمصدّق می پردازند .

این اشتباه است ٬ مصدّق با تمام اشکالاتی که داشت ولی واقعاً دنبال استقلال و خلع ید انگلیس خبیث بود و تا پایان عمر نفرت از انگلیس خبیث داشت که شما در برجامیون این خصلت را نمی بینید .

دکتر مصدّق اگر چه عقبه ی اعتقادی لازم را نداشت ولی با روش ناقص خود به دنبال عزّت ایران و استقلال و پیشرفت کشور بود و با کینه توز ترین دشمن ایران یعنی انگلیس خبیث بی محابا جنگید . 

برخی به یک سخن امام راحل درباره مصدّق که وی را اسلامی نمی دانست فقط استناد می کنند و از دیگر مواضع امام خمینی درباره مصدّق غفلت یا تغافل می کنند که امام راحل فرمود :

✔️« دکتر مصدق آمد لکن اشتباهات هم داشت. او براى مملکت مى‏خواست خدمت بکند لکن اشتباه هم داشت. یکى از اشتباهات این بود که آن وقتى که قدرت دستش آمد، این ( شاه ) را خفه‏اش نکرد که تمام کند قضیه را. این کارى براى او نداشت آن وقت، هیچ کارى براى او نداشت، براى اینکه ارتش دست او بود، همه قدرتها دست او بود . » صحیفه نور    ج‏۴    ۳۷۱

جالب است بدانید که امام راحل هم عیب دکتر مصدّق و هم عیب آیت الله کاشانی را در رهبری قیامی که نقش دین در آن کمتر بود ، دانسته و هر دو را در این تقصیر شریک می دانستند و در پاسخ مرحوم «حسنین هیکل » که شاهد نهضت نفت بود و از علّت پیروزی انقلاب اسلامی برخلاف نهضت ملّی نفت سؤال داشت ، امام راحل در بیان ریشه ی قدرت انقلاب و علّت شکست نهضت نفت فرمود :

✔️ « این قدرت، ناشى از اسلام است. در زمان کاشانى- مصدق، اصلْ سیاست بود. جنبه‏هاى سیاسى جنبش قوى بود. در زمان کاشانى، هم به وى نوشتم و هم گفتم، که باید جنبه‏هاى دینى را توجه کنید. نتوانستند و یا نخواستند. ایشان به جاى تقویت جنبه‏هاى دینى و به جاى آنکه جهات دینى را به جهات سیاسى غلبه بدهند، خودشان سیاسى شدند؛ رئیس مجلس شدند، که اشتباه بود. من گفتم که باید براى دین کار کنند نه آنکه سیاسى بشوند. » صحیفه نور    ج‏۵    ۲۶۸

بنابراین هیچگاه برجامیون را نمی شود با مصدق مقایسه کرد چون مصدق تا لحظه آخر از انگلیس برائت جست ولی اینها از انگلیس شفاعت می خواهند !

ولی عمده اشتباهات دکتر مصدّق عبارت بودند از :

۱- به رسمیّت شناختن شاه که البته آیت الله کاشانی و مصدق در این مورد شریک بودند و نهضتی با شاه در رأس امور را دنبال می کردند !

۲- مصدّق تمام طرف های بازی را پایبند به مردم سالاری می دانست ، بنابراین به جای اینکه روی پشتیبانی توده های مسلمان حساب کند و آنان را در کودتای ۲۸ مرداد به کف خیابان فراخواند به نهادهای قدرت که متزلزل بودند تکیّه کرد .

۳- مصدّق که تا آن زمان آمریکا را نیازموده بود و با شناختی وهم آلود از ایالات متحده آنان را آزادیخواهانی پیشرفته که خود روزگاری به دنبال استقلال از انگلیس بوده اند ، بنابراین ایران استقلال طلب را درک خواهند کرد ، فرض کرد  !

البته در ذهن اغلب سیاسیون آن زمان آمریکای آزموده نشده  و تزویرگر،  آزادیخواه و سوای انگلیس شناخته می شد که مثلاً حتی سال ها قبل شهید مدرس برای حفظ مرگان آمریکایی در برنامه و بودجه با روس ها درافتاد .

مصدق خود در خاطراتش نوشت که فکر نمی کرد آمریکایی ها این جفا را بکنند چون سابقه ای اینچنینی نداشتند ولی برجامیون پس از صدها فتنه و جنایت آمریکا حال اینچنین پیشرفت های هسته ای و فضانوردی و استقلال کشور را فدای خواست شیطان بزرگ می کنند هیچ نقطه ی خوش بینی برای خو باقی نگذاشته اند .

و چگونه کسانیکه نفت و گاز ملّی را با قراردادهای استعماری به دشمنان کشور واگذار می کنند و پیشرفت های هسته ای و فضانوردی را تعطیل کردند و ایرانی را فقط لایق آبگوشت بزباش پختن می دانند را می شود حتّی با مصدّق  مقایسه کرد ؟!

مسعود شفیعی کیا

کدام دکتر احمدی نژاد ؛ جزئی از سیستم یا محیط بر سیستم ؟!

بسم ربّ الشهدا

 

کدام دکتر احمدی نژاد ؛ جزئی از سیستم یا محیط بر سیستم ؟!


✔️ در بین نظریّات مدیریتی ، نظریه ی سیستمی اگرچه تا رسیدن به الگوی مدیریتی ایرانی اسلامی ناپختگی های زیادی دارد ولی به واقعیّت های مدیریتی بیشتر نزدیک است .
طبق این نظریه ی مجرّب ، سازمان به منزله یک کل نظام یافته است. که مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته برای کسب هدف مشترک فعالیت می کنند. معمولا سیستم های بزرگ از تعدادی خرده سیستم یا اجزای کوچکتر تشکیل می شوند ، و "ابر سیستم پیچیده محیط بر سازمان" نیز نقش تعیین کننده ای در این فرآیند دارد .

بنابر این به مدیریّت جامعه و کشور باید فرآیندی نگریست که اگر تمام اجزا دارای سه عامل باشند این جامعه و کشور در مسیر اهدافش حرکت کرده و به شعارها و آرمان هایش خواهد رسید ، که این سه عامل عبارتند از :

۱- "تمایل به خدمت" 

۲-"هدف مشترک" 

۳- "ارتباطات"

به گفته نظریه پردازان این نوع مدیریّت ؛ «تحقق همکاری در سازمان، به وجود این سه عامل بستگی دارد. که اگر این سه عامل در یک سازمان وجود نداشته باشند یا مستقل از یکدیگر عمل کنند، دیگر سازمانی باقی نخواهد ماند.»

آنچه که از بازخوردگیری دوسال آخر دولت دهم درک می شود فقدان این سه عامل و عدم تطابق خرده سیستم دولت عدالت با دیگر خرده سیستم های کشور بوده ، چون دیگر اجزا سیستم بر خلاف دکتر احمدی نژاد یا « تمایل به خدمت » نداشتند و یا « هدف مشترک » نداشته و یا به دلیل خود بزرگ بینی و یا قبیله گرایی « ارتباطات » مؤثری برقرار نمی کردند بنابر این سازمان از هم پاشیده و  خیلی از اهداف بلند دولت مردم محقق نشد ، و چگونه چرخ دنده ای که دیگران خلاف مسیرش حرکت می کنند و یا کنگره ی دیگر چرخ دنده ها با آن هماهنگ نیستند در کنار دیگر اجزا می تواند یک سازمان هدفمند و موفق را شکل دهد .

متأسفانه با نبود این انسجام سازمانی ، رسیدن به اهداف و آرمان های دولت عدالت با چالش های جدّی مواجه می شود که قشریّون و ناآگاهان و معاندان آنرا بهانه ی تهمت و تکذیب مردان عدالت می کنند،همانگونه که در دو سال آخر دولت قبل دیدیم .

ولی نباید از یک واقعیّت غافل شد ، آن هم"اَبَر سیستم پیچیده محیط بر سازمان"می باشد،که هم تحت تأثیر معارضش بود و هم تولید کرد که در کنار پیشرفت های بی نظیر ۸ ساله ی دولت قبل که با هیچ دوره ای قابل قیاس نیست،اگر فقط به تأثیر ایشان در ساخت این ابر سیستم محیط بر سازمان نظام بپردازیم اقرار خواهیم کرد که نقش ایشان تاکنون بی نظیر بوده است .

به عنوان مثال همینکه اکنون نتوانستند روش های متداول دولت های رفسنجانی و خاتمی در پنهان کردن فیش های حقوقی نجومی را پیاده کنند و یا اینکه مجبورند با نمایش سفرهای استانی خود را مانند دکتر احمدی نژاد وانمود کنند گویای موفقیّت دکتر احمدی نژاد است .

سراسیمگی و فحاشی نظام مند جریانات ناهمگون مدعی اصولگرایی و اصلاح طلبی بر علیه ایشان و یا تلاش جریان ضد عدالت برای لغو غیر قانونی امتیاز دانشگاه ایشان را نباید یک تصمیمی کور دانست بلکه مهندسان وضع موجود به خوبی نقش ابر سیستمی محیط ایشان بر سازمان را که منبعث از مکتب امام و انقلاب است را فهمیده اند و در پی ناکار کردن آن هستند.

بنابر این ابتکار دکتر احمدی نژاد در شکل دهی شبکه های استانی بازخوانی شعارهای انقلاب و امام در جهت همین طراحی ابر سیستم محیط بر سازمان نظام است،ولی متأسفانه جریان ضد عدالت مصممند با کوته بینی ها و وسواس خنّاسان این حرکت کارا را به یک میتینگ انتخاباتی تنزّل دهند .

هنگامی که نمی توان با سایر اجزا غیر انقلابی و یا ریزشی از انقلاب،سازمانی در جهت اهداف عالی انقلاب تشکیل داد باید با اثر گذاری بر محیط سازمان که هم اجزای آینده و هم فرآیند سازمان تأثیر شگرفی از محیط می گیرند، به دنبال نوسازی آن بود، و چه بسا قبل از شکل گیری این محیط مسلط بر سازمان اگر جزئی از سازمان شدیم کار ابتر و شکست خورده شود و چه بسا سرّ اصرار نظریه پردازان زیرک جریان ضد عدالت بر ورود ایشان به انتخابات آینده همین باشد.

باید بدانیم که حضرت امام خمینی نیز با هوشمندی بی نظیرش برای پیروزی انقلاب به جای اینکه جزء سیستم شوند به شکل دهی ابر سیستم محیط بر سازمان روی آورده و با تبیین گری ایشان و شاگردان مجاهدش در سال های مبارزه این محیط بلعنده ی سیستم فاسد را شکل دادند

و امام خمینی در مصاحبه ای که با مرحوم حسنین هیکل داشتند ایراد اساسی شان به مرحوم آیت الله کاشانی در نهضت ملّی شدن نفت این بود که ایشان به جای استفاده از مقام مرجعیّتشان برای تأثیر گذاری بر محیط با نمایندگی مجلس خود جزئی از سیستم شدند و کارایی لازم را از دست دادند .پس برای اصلاحات انقلابی باید به دور از احساسات انتخاباتی با تبیین گفتمان و جدّی گرفتن و غیر انتخاباتی دانستن شوراهای استانی با تبیین انقلاب اسلامی ، ابر سیستم انقلابی محیط بر نظام را طرّاحی کرد .

مسعود شفیعی کیا

رشد تکفیری گری در منطقه محصول سرکوب انقلابیگری در دولت رفسنجانی :

رشد تکفیری گری در منطقه  محصول سرکوب انقلابیگری در دولت رفسنجانی :

 

✔️ این اوّل مصیبت ایران بود که افرادی انقلاب را فقط یک جابه جائی قدرت انگاشتند چراکه انقلاب اسلامی و جوشش آخرالزّمانی امام خمینی برای تشکیل نظامی محو شده در ارزش های غیر توحیدیِ لیبرال دموکراسی نبود بلکه رسالت نه شرقی نه غربی جهانی پشتوانه ی آن بود که به فرموده امام راحل تشکیل « حزب جهانی مستضعفین » و دعوت همه تحت پرچم این حزب به رهبری امام عصر علیه السّلام تنها آرمان نهائی آن بود .
ولی رخنه کارساز شیاطین در کالبد نظام اسلامی از زمان دولت پس از جنگ شروع شد که به جای آموزه های قرآن و نهج البلاغة در حکومتداری ، نسخه های نظام سلطه در بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی دنبال شد که البته متهم شدن ایران و سقوط اقتصاد و رکود بی سابقه در کنار تورم ۴۹ درصدی عائدی آن دولت از نسخه های کدخدایشان بود که زمینه روی کار آمدن دولت اغتشاش دوّم خرداد شد.

پس از دو دهه از آن دولت و روشن شدن پوچ بودن وعده های پیشرفت ایشان ، لمس می کنیم که زیرساخت های اقتصاد پوسیده ی این جماعت جز فساد و وابستگی و عدم مقاومت در برابر تحریم ها هیچ دستاوردی برای نظام نداشته و از همه مضحک تر که مدعیان این اوضاع را به گردن روحیه ی انقلابی و دشمنی آن با اربابان فتنه در کاخ سفید می اندازند .

امام خمینی در پیام حج سال ۶۷ و پس از نوشیدن جام زهرهمین جریان گویا از خوابی که برای انقلاب اسلامی دیده اند باخبر بودند بنابراین خط و مشی جمهوری اسلامی پس از جنگ را چنین ترسیم فرمودند :

« من به صراحت اعلام مى‏کنم که جمهورى اسلامى ایران با تمام وجود براى احیاى هویت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذارى مى‏کند. و دلیلى هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروى از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوى جاه طلبى و فزون طلبى صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید براى پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزى کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگى به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجى خود بدانیم. ما اعلام مى‏کنیم که جمهورى اسلامى ایران براى همیشه حامى و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامى و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانى عقیدتى و تربیتى اسلام و همچنین به اصول و روشهاى مبارزه علیه نظام هاى کفر و شرک آشنا مى‏سازد .»

صحیفه نور    ج‏۲۱  ص۹۱ 

 

بدیهی است جهانی که در حال بیداری و جوشش در مقابل مستکبران بود ساکن نماند و صبر نکرد که مدیران جناب رفسنجانی - که حال پیر مدیران دولت ۱۱ هستند - با غربی ها مذاکرات معروف به « گفتگوهای انتقادی » داشته باشند - که از نتایج آن توافقات خروج سپاه از لبنان و سوریه و ده ها اقدام از این دست بود. - بنابر این جوان قفقازی ، چچنی و بوسنیائی و عربی و غربی پس از فروپاشی امپراتوری کمونیست به دنبال آرمان خواهی خود بود تا عدالتخواهی خود را ارضا و حس حماسی و جهادی خود را پاسخگو باشد که در غیبت مکتب امام خمینی  افرادی مانند بن لادن و مدارس تکفیری عربستان در سراسر منطقه بدلی از پیش طراحی شده بودند .

البته در تقسیم کار باید ایران از انقلابیگری برهنه شود و پرچم انقلابیگری به امثال بن لادن و القاعده داده شود تا موج بیداری منطقه با شاخه های وهابی آمریکا درمنطقه با کینه ورزی ایشان به ایران و شیعه مهار و مدیریت شود .

نتیجه این شد که جوانان آرمان گرای بی شماری به دام رهبران تروریست و افکار پلید وهّابی افتادند و ایران امام خمینی که پیامی جهانی برای سنّی و شیعه و حتّی غیرمسلمانان داشت حال به کشوری که می خواهد فرقه ای مذهبی مقابل موج وهابیّت باشد خودنمائی می کند که جنگ سوریه و عراق میوه ی این تبانی شیطانی است ، ولی هنوز کسانی باور ندارند که دولت پس از جنگ چقدر در به وجود آمدن این وضعیّت نقش داشته است .

البته در سال ۸۴ و ۸۸ این موازنه بر هم خورد بنابراین بنیانگذار این اساس نحس با تمام قوا به جنگ و انحراف انگاری دکتر احمدی نژاد پرداخت و چه زیبا امام خمینی این را هم در همان پیام تاریخی پیش بینی کرده بود :

« تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتى که ممکن است خط اصولى دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم. مسئولین نظام ایرانِ انقلابى باید بدانند که عده‏اى از خدا بی خبر براى از بین بردن انقلاب هرکس را که بخواهد براى فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب را بپیماید فوراً او را «کمونیست» و «التقاطى» مى‏خوانند. از این اتهامات نباید ترسید. باید خدا را در نظر داشت، و تمام همّ و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرا به کار گرفت و از هیچ تهمتى نترسید. امریکا و استکبار در تمامى زمینه‏ها افرادى را براى شکست انقلاب اسلامى در آستین دارند، در حوزه‏ها و دانشگاهها مقدس نماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کرده‏ام. اینان با تزویرشان از درون محتواى انقلاب و اسلام را نابود مى‏کنند. اینها با قیافه‏اى حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بى دین معرفى مى‏کنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه بریم...
ما براى احقاق حقوق فقرا در جوامع بشرى تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد. امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است‏ . » 

صحیفه نور ج‏۲۱ ص۸۷

 

مسعود شفیعی کیا

چرا امام خمینی خود و مسئولان را نوکر مردم می دانست ؟!

بسم رب ّ الشهدا ء

 

چرا امام خمینی خود و مسئولان را نوکر مردم می دانست ؟!

 

آقای جامعه خدمتگزار آنان است :

سخنی ژرف از برترین خلق خدا ، افتخاری شده است بر تارک انسانیّت که آن رسول روشنایی و پیامبر اعظم صل الله علیه و آله فرمود :

 « سیّد القوم خادمهم . (  و ساقیهم آخرهم شرابا. )

آقا و رئیس اجتماع خادم آنان می باشد . ( و ساقی آنان پس از همه نوشد. )

( کنزالعمّال ج6 ص 710 / مکارم الاخلاق ص 265 / نهج الفصاحة 1753)

این روایت هم بر آن است که شاخصه ی یک مدیر جامعه را بازگو کند که در رأس صلاحیّت های آن ، خدمتگزاری را قرار داده است و هم وظیفه ی یک مدیر را در نوکری و خادمی مردم تبیین می کند .

اگر چه برخی از علمای غیر شیعه و یا بعضاً شیعه با تضعیف این روایت نخواسته اند به عمق آن برسند ، ولی سیره و رفتار پیامبر اعظم و ائمه ی اطهار صلوات الله علیهم  و به تبع ایشان روش علمای ربّانی، سندی محکم بر این روایت است .

خاکساری و خدمتگزاری از افتخارات شخص اوّل خلقت بوده است ، تا جایی که در سفرهای کاروانی و یا کوچ های جهادی شخص رسول الله آخر از همه حرکت می کردند تا از جا ماندگان و ضعیفان دستگیری کرده و خدمتگزار آنان باشند . ( بحار الأنوار ج 6 – مکارم الاخلاق و سنته )

این روش نیز در سائر ائمه ی اطهار علیهم السلام بروز داشته ، مثلاً بارها شده بود که حضرت امام سجاد علیه السلام ناشناس در کاروان های حج همراه شده و عهده دار کار های کاروانیان می شده اند که گاهی این کارها در چشم مردم ، پست ترین کارهای خدماتی به شمار می رفته است ولی امام علیه السلام در پاسخ شگفتی افرادی که ایشان را می شناختند می فرمودند :

 « أکره آخذ برسول الله ما لا أعطی مثله » کراهت دارم خود را به رسول خدا منسوب دانم ولی مثل او نباشم . (بحارالأنوار ج 11 ص21)

و بارها شده بود که ائمه اطهار علیهم السلام با آن درجه و رتبه ی واقعی که داشتند ولی برای خدمتگزاری مردم و رفع مانعی از زندگی ایشان اقدام می کردند ، به عنوان نمونه باز در شرح حال امام سجّاد علیه السلام آمده است : بارها پیش آمده بود که ایشان وقتی کلوخ و تلی گل در سر راه مردم می دیدند ، از مرکب خود پیاده شده و آن مانع را از سر راه مردم بر می داشتند . ( بحار الأنوار ج 72 ص 50 )

   پیامبر صل الله علیه و آله فرموده اند : یک بنده گاهی فقط با یک عمل به بهشت می رود ، و آن هم برداشتن خاری از سر راه مسلمانان است . ( وسائل الشیعة ج 16 ص 338 )

شیخ صدوق ( رحمة الله علیه ) در « علل الشرائع » و « عیون اخبارالرضا »  از حضرت امام صادق علیه السلام در توصیف خاکساری پیامبر اعظم  روایت کند که رسول الله صل اللّه علیه و آله فرمود :

« از پنج چیز تا هنگام مرگ دست بر نمی دارم ، تا اینکه بعد از من سنت و روش همگان شود :

1- بر روی زمین با بردگان غذا خوردن .

 2- بر الاغ بی پالان سوار شدن ( سادگی در مرکب )

3- بز را با دست خود دوشیدن ( کارهای شخصی را خود انجام دادن .)

4- لباس پشمینه پوشیدن ( لباس ساده و غیر اشرافی پوشیدن.  )

5- به کودکان سلام کردن . »

( سنن النّبی ص 42 / علامة طباطبایی )

ملاحظه کردید که شخصیت هایی که مقام و منزلتشان مانند خیلی از مقامات دنیوی عاریه ای و اعتباری نیست بلکه حقیقی و واقعی است ، چنین نسبت به خدمتگزاری و خاکساری برای بندگان خدا ارج و منزلت قائلند .

ولی متأسفانه آدمیان کم ظرفیّت و فاقد سعه ی صدر به محض برخورداری از کوچکترین منزلت اجتماعی و ثروت دنیوی و مقام اعتباری که به خودی خود ارزشی ندارد ، اشرافیگری می کنند و اموال عمومی را ملک خود و مردمان را گمارده ی خویش می دانند و حتّی شنیده شده که رسما ً می گویند : « رئیس باید آقایی کند نه نوکری ! ... »

 

راه جلوگیری از تکبّر مسئولان در کلام امیرمؤمنان علیه السلام :

مولی الموحدین امام علی بن ابی طالب علیهما السلام می فرمایند :

« ... إنّ اسخف الولاة عند صالح النّاس ، أن یظنّ بهم حبّ الفخر و یوضع أمرهم علی الکبر . » ( نهج البلاغه خطبه 216/18 )

تحقیقاً پست ترین حالت یک مسئول حکومتی نزد مردم صالح وقتی است که ، در وی حبّ فخر و خود بزرگ بینی احساس کنند و کارهایشان را با کبر انجام دهد .

امیرمؤمنان علیه السلام در مرامنامه ای که به مالک اشتر رضوان الله علیه نوشته اند ریشه ی این تفرعنیّت مسئولان را دقیق کالبدشکافی می کنند و می فرمایند :

 

« و لاتقولنّ :إنّی مؤمّرُ آمر فأطاع ، فأنّ ذلک إدغال فی القلب ، و منهکة للدّین و تقرّب من الغیر ...

  هرگز مگو : من به مقام فرماندهی و ریاست نصب شده ام ، دستور می دهم و باید اطاعت شوم ؛ زیرا این تلقین بی جا ، وارد کردن فساد در قلب است ، و عامل سستی و تزلزل در دین ، و نزدیک شدن به تغییر و دگر گونی هاست .

آنگاه که به قدرتت نگریستی ، و توهم هیبت و تکبری در خود احساس کردی بی درنگ بنگر در عظمت مُلک خداوندی که مافوق توست ، و متوجه باش بر قدرت و تسلط خداوند بر ناتوانایی هایی که درباره ی نفست داری .

این توجه و نگرش است که سرکشی و تمرّد را از تو دور می سازد و تندی و تحکمت را فرو می نشاند و عقلی که از مغزت بیرون رفته بود را باز می گرداند .

مبادا درصدد برابری با عظمت خداوندی برآیی ، و خود را در جبروت و شوکت خداوندی همانند ببینی ، زیرا خداوند هر جبّاری را ذلیل ، و هر متکبّری را پست و خوار می کند ... » ( نهج البلاغه نامه 53 )

 

نظام اسلامی ؛ نظام محبّت نه معطوف به قدرت :

اگر دقیق شویم ؛این رویّه ی معصومین علیهم السلام ، فقط از نگرشی بر می آید که به حکومت و ریاستِ نظام اجتماعی انسان ها با عینک حقیر قدرت نمی نگرند بلکه جهت گیری ها و هدفگذاری هایشان معطوف به نگاه محبت آمیز به خلق خدا و پاسداشت کرامت انسان ها و تلاش برای سیر آنان به تکاملشان است که خط و مشی این مدیریت را تعریف می کند .

بنابر این چنین مدیری هیچگاه به دنبال امتیاز و ویژه خواری و کاخ نشینی نیست چون رفاه مردم را رفاه خود می داند ، پس یک مدیر هر چقدر به کاخ و تجمّل روی آورد به همان میزان از نوکری مردم غافل می شود .

 بنیانگذار جمهوری اسلامی صادقانه و بدون هیچ شائبه ای می فرمود :

« اگر به من بگویند خدمتگزار، بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبرى مطرح نیست، خدمتگزارى مطرح است. اسلام، ما را موظف کرده که خدمت بکنیم . »

صحیفه نور    ج‏10    463   

و اساس این نگرش را نیز چنین بیان می کنند :

« یکى از فرق هاى بین حکومت اسلام با سایر حکومت ها، این است که در حکومت اسلام جوّ، جوّ محبت است. بین شخص اول مملکت مثل رسول خدا که شخص اول بود و در زمان خلافت امیرالمؤمنین شخص اول امیرالمؤمنین بود با اَدنى‏ فردى که به حسب نظر مردم ادنى ( پست )‏ حساب مى‏شدند فرق اساسى مربوط به دنیا نبود. اینطور نبود که رسول خدا حالا که در رأس واقع شده و رئیس امت است مثل سایر حکومتها ریاست بکند. در مسجد مى‏آمدند مى‏نشستند؛ اصحابشان و اتباعشان هم توى مسجد بود؛ کسى، از خارج که مى‏آمد نمى‏دانست کدام از آنها پیغمبر است. مى‏پرسید کدامتان پیغمبر هستید؟ در نشستن اینطور نبود که یکى در بالاى تخت بنشیند و مابقى مقابلش بایستند و سلام نظامى بکنند! حضرت امیر هم همین طور بود. صدر اسلام وضع اینطور بود، اینطور نبود که امراى لشکر- امراى لشکر خیلى مهم هم داشتند- با مردم دیگر فاصله بگیرند؛ جوّ محبت بود. آنها در یک محیط دوستى و رفاقت و محبت زندگى مى‏کردند. بین خودشان «رُحَماء» بودند؛ یعنى همه با هم دوست و رفیق ... با رحمت رفتار مى‏کردند. و وقتى که مقابل کفار واقع مى‏شدند، آنجا «اشِداء» بودند .»

صحیفه نور    ج‏7  233

رهبری معزز انقلاب نیز در سال های ابتدایی رهبری خود ، به دولتمردان وقت هشدار دادند تا این روش معهود دولتمردان اسلامی را فراموش نکنند :

« آقایان! این مردم - همان‌طور که امام مکرر فرمودند - ولی نعمت های ما هستند؛ این شوخی نیست. من یکی از مسؤولان را در محضری دیدم که برخوردش با مردم قدری متکبرانه بود. من پیغام دادم و گفتم به ایشان بگویید که اگر میخواهد جبران آن برخورد را بکند، باید در همان‌طور محضری ظاهر بشود و بگوید: ای مردم! من نوکر شمایم. خلاف که نگفته؛ آیا دروغ گفته است؟ یک مسؤول کشور چکاره است؟ فلسفه‌ی وجودی ما غیر از خدمت به مردم چیست؟

 امام فرمودند: اگر به من خدمتگزار بگویند، بهتر از این است که رهبر بگویند. این حرف درستی است؛ چون خدمتگزاری، برای انسانی که دلش بیدار باشد، مدح بزرگتری است. امام، تمام وجودش بیدار بود؛ شوخی و تعارف هم که نمیکرد. حقیقتاً اگر این ملت شهادت میدادند - که قطعاً میدادند - که امام خدمتگزار آنهاست، امام بیشتر خوشحال میشد، تا همه‌ی ملت یکصدا فریاد بزنند که تو رهبر ما هستی.

 خدمتگزاری به مردم افتخار است. این اسم ها و این سمت ها و این تیترها که افتخاری ندارد. در طول تاریخ، خیلیها با این اسمها و با این تیترها آمدند و رفتند؛ اما جز لعنت خدا و بندگان خدا، چیزی با خودشان نبردند. واقعاً چه ارزشی دارد؟ من رهبرم، من رئیس جمهورم، من رئیس قوّه‌ی فلانم، من وزیرم؛ اینها چه ارزشی دارد؟ اگر توانستم‌خودم را قانع کنم که من خدمتگزارم، یک چیزی؛ والّا چه ارزشی دارد؟ »

 ( 23/5/70 دیدار رهبری با مسئولان نظام )

امام راحل با بازداشتن مسئولان از جایگزین شدن با دولت طاغوت و پرهیز دادن آنان از « خوی کاخ نشینی » و تحذیرشان از سرایت دادن آن خوی به مردم ، خود نیز الگویی روشن در این زمینه شدند که حتی در ماه های ابتدای انقلاب و پس از مرخصی از بیمارستان قلب ، از زندگی چند روزه در خانه ای اجازه ای و بیش از 150 متری در دربند تهران به ستوه آمدند و زندگی در خانه ای حقیر و روستایی در جماران و ملاقات با مردم در حسینیه ای آجری و با نمای کچ و خاک را ترجیح دادند و صریح می فرمودند :

« این کاخ هاى مجلل آسمان خراش و آن کامجویی هاى رویایى سلاطین جور و حکومت هاى باطل که با دسترنج ملت ها فراهم شده است، مردم را به سوى حزب هاى منحرف مى‏کشاند. اگر حکومت اسلام که رئیسش با رعیت یکسان و دارالحکومه‏اش مسجد روى خاک هاى گرم و سلطانش با کفش و جامه کهنه حکومت مى‏کند و ملت در پناه آن با آرامش و در سایه عدل زندگانى مى‏کند، روى کار آید، اساس انحرافات چپ و راستى بر باد مى‏رود . »

صحیفه نور    ج‏2    346 

 

« آن روزى که زرق و برق دنیا پیدا بشود و شیطان در بین ما راه پیدا کند و راهنماى ما شیطان باشد، آن روز است که ابرقدرتها مى‏توانند در ما تأثیر کنند و کشور ما را به تباهى بکشند. همیشه این کشور به واسطه این کاخ نشینها تباهى داشته است. این سلاطین جور که همه کاخ نشین تقریباً بودند، اینها به فکر مردم نمى‏توانستند باشند، احساس نمى‏توانستند بکنند فقر یعنى چه، احساس نمى‏توانستند بکنند بی خانمانى یعنى چه ... »

 صحیفه نور    ج‏17    377

 

فرمان امام عصر علیه السّلام :

بزرگان در دسترس مردم و به دور از تشریفات باید باشند !

 وقتی نگرش زمامداران و زعیمان مردم به مقام و کرامت آدمی تصحیح شد و فهمیدند که اول مقام خلقت نیز خود را خاکسار بندگان خدا دانسته و به نوکری مردم افتخار می کند تعامل در جامعه ، تعاملی عاشقانه می شود و از آنجا که فرمودند عالمان و حاکمان بیش از پدران بر مردم اثر می گذارند ، وقتی عالمان و حاکمان واقعاً عاشق مردم باشند و این عشق را در بذل و جود و تقسیم مساوی فرصت ها و بیت المال بین مردم بروز دهند و بین فرزندان و بستگان و نزدیکانشان با دیگر مردم تفاوتی قائل نشوند ، در آحاد ملّت نیز مهروزی تثبیت می شود و امنیّت و برکت بر آن جامعه خواهد بارید .

  برخی از علما به مرحوم آیت الله « آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی » رضوان الله علیه ایراد می گرفتند که چرا شأن مرجعیّت را رعایت نمی کند و با مردمان به ظاهر فرودست معاشرت می کند و خاکساری پیشه کرده اند که ایشان سرانجام با نشان دادن نامه ای از امام زنده و عصرمان - ارواحنا فداه - ، فهماندند که این دستوری است از ناحیه ی مقدسه ی آن حضرت که فرمود :

 

بسم اللّه الرحمن الرحیم

یا سیّد ابو الحسن ! إرخص نفسک و إجلس فى دهلیز بیتک لا ترخ سترک و اقض حوائج الناس ( و اعنا و اغث شیعتنا وموالینا ) نحن ننصرک ان شاءاللّه. (المهدى)

 

«  اى سیّد ابو الحسن ! تکلف و تشریفات کنار گذار و خود را آسان در اختیار همگان قرار بده و در بیرونى منزلت و دسترس مردم بنشین و در را به روى کسى نبند و پرده - دفتر و پیشکار - بین خود و مردم قرار مده و نیازهای مردم را برآورده کن و مار ا کمک کن و بداد و مدد پیروان و دوستان ما برس که ما ترا یارى مى کنیم ان شاء اللّه ! » مهدی

 ( کرامات صالحین - کلمة الامام المهدی /  شهید سید حسن شیرازی ، تهران نشر آفاق ص 565 )

 

بنابراین امام راحل بسیار نگران ترک این دستورالعمل امام عصر علیه السلام در حوزه های علمیه و بین بزرگان روحانیّت بودند و می فرمودند :

« مسئله دیگر، مسئله تشریفات حوزه‏ هاى روحانیت است که دارد زیاد مى‏شود. وقتى تشریفات زیاد شد، محتوا کنار مى‏رود. وقتى ساختمان ها و ماشین ها و دم و دستگاه ها زیاد شود، موجب مى‏شود بنیه فقهى اسلام صدمه ببیند، یعنى با این بساط ها نمى‏شود شیخ مرتضى و صاحب جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانى است و واقعاً نمى‏دانم با این وضع چه کنم. این تشریفات اسباب آن مى‏شود که روحانیت شکست بخورد. زندگى صاحب جواهر را با زندگى روحانیون امروز که بسنجیم، خوب مى‏فهمیم که چه ضربه‏اى‏ به دست خودمان به خودمان مى‏زنیم‏ . »

صحیفه نور    ج‏19    43

 

« ... خوف آن است که اگر تشریفات و زرق و برق هاى شبیه به قطب مادیت رواج پیدا کند، در نسل هاى بعد اثر گذارد و خداى نخواسته آنچه از آن مى‏ترسیم به سر حوزه‏ها بیاید ... »  

صحیفه نور    ج‏17   ص  326      

 

مسئله ؛ مسئله ی نوکری و خدمتگزاری است نه فرمانفرمایی !

 در این مکتب فکری تعامل زمامداران با مردم از روی فریبکاری ریایی سیاستمداران دنیا طلب که به دنبال جذب رأی مردم و حقّه ی دموکراسی اند نیست ، بلکه مراوده ای صمیمانه ی و از روی عشق و محبت است و بنابر این جوشیدن بلندرتبه ترین مقامات دینی و کشوری با مردم سفارش اکید این مرام می باشد چنانچه بنیانگذار این نظام مهرورز فرمود :

« مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش مى‏دانم. و شما مى‏دانید که من به شما عشق مى‏ورزم؛ و شما را مى‏شناسم؛ شما هم مرا مى‏شناسید . »

صحیفه نور    ج‏21    95   

 

« باید حکومت ها خدمتگزار مردم باشند، نه اینکه مردم از حکومت بترسند. باید حکومت چنان باشد که اگر رئیس جمهورش توى مردم آمد، دوره‏اش بکنند و با او خوش وبش کنند؛ نه اینکه اگر صداش درآید، فرار کنند از دستش ! »

صحیفه نور    ج‏7    528   

 

« مسئله، مسئله خدمتگزارى دولت به ملت است؛ نه فرمانفرمایى دولت به ملت. همین فرمانفرمایى جدا مى‏کند شما را از ملت، و ملت را از شما و منشأ مفاسد زیاد مى‏شود. اگر جورى باشد که وقتى رئیس دولتى نخست وزیرش، رئیس جمهورش بیاید توى مردم، با مردم باشد؛ فواصل نباشد، آنطور فواصلى که در طاغوت هست. فرماندارها با مردم فواصل نداشته باشند که مردم پشت اتاقش بیایند بایستند و راهشان ندهند . »

صحیفه نور    ج‏9    119

رهبری عزیز انقلاب :

 خروج مسئولان از روحیّه ی نوکری مردم ، خیانت است .

رهبری معزز انقلاب اسلامی به تعبیری زیبا این نوع تعامل را تشریح می کنند :

« فلسفه وجود بنده و امثال بنده و دیگر مسؤولان، خدمت است. ما نوکر و خدمتگزار مردم هستیم. اعتبار و آبروی ما به این است. اسلام این را برای ما معیّن کرده است. ما حقّی به گردن مردم نداریم؛ مردم به گردن ما حق دارند. با این روحیه و با این نیّت، بیست‌وپنج سال این انقلاب و این نظام سرِ پا ایستاده است؛ بیست‌وپنج سال این ملت مثل کوه در مقابل دشمنانِ توطئه‌گر و حیله‌گرِ خود مقاومت کرده است. کسانی که این روحیه را از دست بدهند و یا دیگران را به خروج از این روحیه تشویق کنند، به ملت خیانت کرده‌اند. » ( دیدار مردمی رهبری -  15/11/82 )

 

 اگرچه با نفوذ شیطان توسط زرق و برق دنیوی و به بهانه های امنیّتی و القای تشریفات ، این روش های واجب دولتمردان نظام اسلامی ، متروک مانده است ، ولی هشت سال دولت دکتر احمدی نژاد در میان کویر سال های کاخ نشینی و مسابقه ی قدرت و ثروت و ترک راه محبت آمیز امام خمینی ، مانند نگینی می درخشد که متأسفانه به دلیل بی بهرگی اکثر خواص سیاسی ، این روش نیکو تداوم نیافت بلکه با آن نیز همگام با دشمنان صهیونیست و شیطان بزرگ جدّی معارضه شد که عدم نوکری مردم توسط معارضان داخلی دکتر احمدی نژاد نمایانگر اشتراک ایشان در مبارزه با خدمتگزاری مردم بوده است !

امّا خطرناک تر از همه اینها تغییر ذائقه ی افراد و القای خوی کاخ نشینی در جامعه است که این امر امام راحل را نیز نگران می کرد ، چون با رسوخ این خوی ، خاکساری و مردمی بودن سیاستمداران را مسمومان این تفکر ، عوام فریبی ( پوپولیست ) و شخص خاکسار را فاقد شئونات قدرت می بینند زیرا زمامدار را مکتبر و معطوف به قدرت می خواهند .

و دیدیم که در فضای باز و محیط محبّت آمیز و آزادی که مسئولان مردمی ایجاد کردند سیاسیون کم ظرفیت و قدرت مدار از آن فضای مهرورزی به عنوان نقطه ی ضعفی برای هتک و بهتان زدن استفاده کردند و ...

این در صورتی است که روش های دکتر احمدی نژاد مانند جوشیدن ایشان با مردم ابر توهمِ در خطر بودن مسئولان از مردم را کنار زد و نشان داد که دکتر احمدی نژاد که تهدید جانی ایشان توسط دشمنان بیش از همه بود با مراوده ی رو در رو با مردم نه تنها آسیبی ندید بلکه انسجام ملّی و مهرورزی را تحکیم کرد و خاکساری و سرکشی ایشان در سفرهای استانی به اقصا نقاط کشور گره های مدیریتی و امنیّتی مزمن را گشود که متأسفانه بعد از ایشان بیم آن است که با تشریفاتی شدن و الگو برداری ظاهر سازانه و مخارج هنگفت و حفاظت های مردم گریز ، شیرینی این نوع تعامل چهره به چهره با مردم مانند خیلی از سنت های رائج دولت قبل با تحریف محتوا و حتّی شکلی به تلخی دچار شود .

 بنابر آنچه که گذشت زیر ساخت اصلی نظام اسلامی و شاخصه ی اصلی حاکم و کارگزار آن بر اساس محبت و دلدادگی به بندگان خدا و خاکساری و دوری از تشریفات و خدمتگزاری پایه ریزی شده است ، که هرکس در این میدان خادم تر است سرور تر و آقا تر است .

اللّهمّ عجّل لولیک الفرج و النّصر  والعافیة

مسعود شفیعی کیا

94/6/17

ذی القعده 1436

 چرا امام خمینی (ره) خود و مسئولان را نوکر مردم می دانست؟