مسعود شفیعی کیا

سیاسی ، فرهنگی ، تحلیلی

مسعود شفیعی کیا

سیاسی ، فرهنگی ، تحلیلی

انصار کدام حزب الله و خطر کدام مصباح ؟!!!

بسم ربّ الشهداء


انصار کدام حزب الله و خطر کدام مصباح ؟!!!


گروه موهوم فشار و تکرار دوقطبی اجتماعی دولت خاتمی :

اگر در خاطرتان باشد « محمد خاتمی » با تکیه بر جریان موهوم « گروه فشار » نوانست سال ها فضای دوقطبی در جامعه ایجاد کرده و به خوبی سوار بر این هوچی گری ها با ادعای « هر 9 روز یک بحران » ، عده ای را همواره کف خیابان برای سیاست « فشار از پایین ، چانه زنی از بالا » حفظ کند که اوج آنرا در فتنه دولتی کوی دانشگاه در سال 78 مشاهده کردیم ، و سال ها عقبگرد و تعطیلی پیشرفت ها و توافق خفت بار تعلیق هسته ای سعد آباد را پشت این بازی سیاسی مخفی کردند .

عقبه ی این فضاسازی ها نیز چند سال قبل از دولت خاتمی شکل گرفت ، همان عقبه ای که ارگان های مختلف پشتیبان آن شدند و عده ای با سوء استفاده از غیرت مذهبی جوانان حزب اللهی مقاصد سیاسی خود را دنبال کردند !

و حتّی در مقطعی اداره ای عریض و طویل مناطق چهارده گانه حزب الله شکل داد و از طرفی جریانی به نام « انصار حزب الله » با جذب چهره های شاخص و برگزاری تجمعات مختلف در تهران و دیگر شهرهای بزرگ خبرساز شد !

 این تشکل ها که قرار بود احیاگر « امر به معروف و نهی از منکر » باشند بدون توجه به اولویت بندی های رهبری که « مفاسد و منکرات سیاسی » را مهمتر از یک مشت موی بیرون برخی از خانم ها و یا لباس نامناسب جوانان می دانستند ، در رواج منکر بزرگ اشرافیگری مسئولان و زیاد شدن فاصله ی فقیرو غنی ایشان فقط نهی ازمنکر را به بخشی از جوانان که در نبود فضای فرهنگی در کشور مبتلا به برخی از ناهنجاری ها شده بودند منحصر کردند و نکته عجیب هم آن بود که چگونه دولت کارگزاران که با کوچک ترین حرکت اجتماعی مقابله می کرد در مقابل اینگونه حرکت های هدایت شده خویشتندار بود ؟!!! و میوه ی این دوقطبی سازی را آن دولت با انتخاب محمد خاتمی توسط همان جوانان هدف در دوم خرداد سال 76 چید !

داستان تنهایی حزب الله شمیران و انصار سوگلی !!!

در همان دوران ( سال 75 )  با توجه به اولویت نهی از منکرهای سیاسی ، با برخی از دوستان و خانواده ی شهدای منطقه شمیران گروهی با نام « حزب الله شمیران » راه انداختیم  تا فقط نهی مسئولان کج رو را دنبال کنیم .

کارمان را با تجمع مقابل شهرداری منطقه یک در اعتراض به بازگشت سرمایه داران غربگرا و ساخت برج ها و حذف نام شهیدان از کوچه های آن منطقه شروع کردیم ، مسئولان مناظق چهارده گانه ی به اصطلاح حزب الله که از طرف مرکز خاصی اداره می شد به دیدنمان آمدند و خواستند که در کارهایمان با آنها هماهنگ باشیم ولی ما مستقل ماندیم و  ...

چندی بعد تجمعی اعتراضی راه انداختیم برای اعتراض به بازی سیاسی دختر رئیس جمهور وقت که با کمک چند وزارت خانه و شهرداری تهران به جای حل اساسی مشکلات بانوان و جوانان به نمایش های خیابانی دخترکان خاص می پرداخت ،  برای تجمع مقابل دفتر آن آقازاده جناب رفسنجانی - که در فتنه کوی دانشگاه سال 78 و فتنه 88 خبر ساز شد -  برنامه ریزی کردیم و از انصار و برخی از مداحان اثر گذار هم کمک خواستیم تا در آن تجمع آراممان همراهیمان کنند ، ولی از همراهی خبری نشد و از همه عجیب تر اینکه برخورد شدید انتظامی و امنیتی با ما و دیگر دوستان چندین سال دنباله داشت ولی جنابان انصار که در تجمعاتشان شکسته شدن شیشه ی سینماها و برخورد های فیزیکی نیز مشاهده می شد به راحتی به کار خود ادامه می دادند ؟!

دفتر نشریه انصار خانه ای وسیع و  ویلایی شد در خیابان فلسطین جنوبی که در دولت جناب رفسنجانی به آنان داده شد و ماهانه برای هزینه آن نشریه ی وزین از غیب چک های امضا شده می رسید !

ولی با دوستان ما که تجمعی آرام و ناصحانه مقابل دفتر المپیک بانوان ( دفتر فائزه رفسنجانی ) داشتند ، کاری کردند که حتّی گردانندگان مساجد نیز با تهدید یا تطمیع حاضر به همکاری برای تشکیل جلساتمان نیز نبودند و ...

حزب الله بد و حزب الله خوب !

چگونه است این انصاری که دولت های کارگزاران و دوم خرداد همواره آنرا گروه فشار می دانستند تا این حد توانایی حرکت دارد و حال که چهره های شاخص نیز از آن جدا شده اند قدرت موج سازی و  راه اندازی گشت های امر به معروف و نهی از منکر در کشور دارد ، ولی طلاب و دانشجویان عدالت خواه کم نبودند که برای کمتر از این بازداشت و محکوم و حتّی مبتلا به چند ماه انفرادی شده اند ؟!

چگونه است که دوستان بهاری ما برای هیئت های خانگی خود نیز تذکر می گیرند ولی ایشان اینقدر بال و پر داده می شوند که جسارت تهدید برخورد با بخشی از جامعه را دارند و ضرب الأجل هم تعیین می کنند ؟!

آیا در کشور ما هم حزب الله خوب و حزب الله بد وجود دارد ؟!

انصار و مصباح هراسی آخرین ترفند برای دوقطبی سازی جامعه :

نکته در این است که موج سازی های دولت خاتمی به حضرات مزه کرده است و مدت هاست برای پوشش عقب نشینی های هسته ای و راهبردی در منطقه به دنبال دوقطبی کردن فضای جامعه هستند و بنابر این پس از تذکر رهبری معزز انقلاب اسلامی در دیدار هیئت دولت که آنان را به شدّت از دوقطبی کردن جامعه بر حذر داشتند ، حال نوبت بدنه قلابی ای است که حزب الله نام گرفته است ، که این حرکت برای تحریک قوه محرکه جوانان مومن ولی ساده لوح و از طرفی  اغتشاشگران فتنه طراحی شده است .

اگر چه یک سال اخیر شرایط به طرزی پیش رفت که منجر به « نرمش تحمیلی » شده است ولی نباید غافل شد که تدبیر رهبری معزز انقلاب اسلامی تاکنون به گونه ای بوده است که احتمال تکرار فضای دوقطبی غلیظ زمان خاتمی را سد کرده است و با باز گذاشتن دست دولت در مذاکره با آمریکا و به رسمیت شناختن دولت ، تمام دروغ های سال 88 درباره ناسالم بودن انتخابات و مخدوش بودن مردم سالاری را فاش کرده و در این زمینه ایشان را خلع سلاح نمود ، اگرچه آنها مذبوحانه شرایط کنونی را به دروغ مدیون « حق الناس » دانسته شدن رأی مردم توسط رهبری می دانند تا بدنه ی خیابان گرد خود را قانع کنند ! ولی حالا با بزرگنمایی جریان موهومی به نام انصار و برجسته کردن نظرات خاص آقای مصباح به دنبال بیدار کردن بدنه ی سرخورده و ناراحت حامیان خود می باشند .

چرا جناب رفسنجانی به تأسیس موسسه متحجرین مخالف انقلاب کمک کرد ؟!!!

اخیرا برای چندمین بار شبهه ای از طرف سایت و حامیان هاشمی رفسنجانی مطرح شده که همیشه سبب موج سازی در رسانه ها بوده و پاسخی نیز از طرف حامیان مصباح منتشر شده که آن هم بر خلاف برخی از ادعاها برای چندمین بار نشر می یابد .

 این فضاسازی به دنبال این است که « آیت الله مصباح یزدی» را مصداق « متحجرین حوزه » و مخالف انقلاب وانمود و خطر بزرگی قلمداد کنند !

 سوال مهمی که از این جریان باید پرسید این است که : مسلماً این داستان مال این چند سال اخیر نیست و به سال ها قبل بر می گردد ، ولی چگونه است که آقای مصباح موسسه ی خود را با مجوز و کمک های مالی قابل توجه دولت جناب رفسنجانی پایه گذاشته است ؟!

در کشوری که رئیس جمهور محبوبش برای داشتن دانشگاهی که مجوز قانونی هم دارد با مشکل مواجه می شود ، وای به حال بقیه ! ولی چگونه جناب رفسنجانی به شخصی که به قول خودش مصداق تحجر حوزه و مخالفت با انقلاب است مجوز تأسیس موسسه داده و مدارک آنجا را رسمیت دانشگاهی بخشیده و کلنگ تأسیس آنرا زده است ؟!

و بلکه دولت جناب رفسنجانی تأمین کننده ارز و حمایت های دیپلماتیک برای سفرهای خارجه ایشان و یا پشتیبان همکاری موسسه ایشان با دانشگاه انگلیسی «مک گیل» کانادا بوده است ؟!

نامه کمک های وی به آقای مصباح و تقدیر ایشان از مقام منیعش در خاطرات جناب رفسنحانی منتشر شده است ! (ماجرای استدعای 150 هزار دلاری آقای مصباح از هاشمی )

به راستی حالا کشف شده است که اقای مصباح خطر دارد و یا خطر معرفی شدن ایشان مصلحتی است برای رقیب تراشی و انحراف افکار عمومی از رقیب اصلی و مرد عدالت « دکتر محمود احمدی نژاد » ؟!

از آقای مصباح متشکر هم باید باشند !

 به نظر می رسد همانطور که در دولت جناب خاتمی برجسته کردن آقای مصباح برای موج سازی و جنجال بسیار کارساز بود حال نیز جنجال سازان رسانه ای به خیال تکرار آن دوران به دنبال چنین بزرگنمایی ها برای تحریک آن عقبه ی خیابانی خاموش خود هستند که با بزرگنمایی انصار و یا برجسته کردن بخشی از گفتمان آقای مصباح که با مردم سالاری مد نظر امام راحل و رهبری معظم انقلاب اسلامی تضادهای دارد و با مانور روی رأی حداقلی نامزد ایشان در انتخابات 92 ،  می خواهند معدود یاران وی را با تحریک انصار و حمله های تند به میدان بیاورند تا دو قطبی « اقلیّت - اکثریت » مد نظر خود را اجرایی کنند و ...

ولی نه این انصار ، انصار حزب الله است و نه آقای مصباح برای این جریان خطری است ، چراکه اگر از ایشان احساس خطر می کردند مانند دیگرانی که احساس خطر ازشان می کنند به ایشان نیز لحظه ای فرصت حرکت داده نمی شد و بلکه از آقای مصباح و یارانش که ضربه کاری به دولت عدالت و دکتر احمدی نژاد زده اند و زمینه ی بازگشت را فراهم کرده اند متشکر هم باید باشند !

مسعود شفیعی کیا

93/6/30

ذی القعده 1435

انصراف خواص از انقلابی گری؛علت تقابل با « دکتر احمدی نژاد »

بسم ربّ الشهدا


انصراف خواص از انقلابی گری ؛


علت تقابل با « دکتر احمدی نژاد »


شناسایی ریشه ی اصلی دشمنی ها با « دکتر احمدی نژاد » آنقدر هم سخت و پیچیده نیست .

عیان است که دوران هشت ساله ی دکتر احمدی نژاد همانطور که رهبری معزز انقلاب نیز بارها یادآوری کردند احیاگر « شعارهای امام راحل و انقلاب اسلامی » پس از دوران فترت و عقب گردهای گذشته اش بوده است .

حال چرا عده ای حتّی با ظاهری انقلابی و اسلامی اختلاف سلیقه ها و برخی از نابسامانی ها را بهانه ی کینه توزی بی امان نسبت به ایشان کرده و در کنار توهم تعامل با شیطان بزرگ ، نابودی گفتمان دکتر احمدی نژاد و یارانش را در دستور کار خود قرار داده اند ؟!  پاسخ را باید در دوری خواص و انقلابی نمایان از شاخصه های انقلاب و  مبارزه جستجو کرد .

ایشان فراموش کردند امام خمینی ( رضوان الله تعالی علیه ) فرمودند :

« مبارزه با رفاه طلبى سازگار نیست؛ و آنها که تصور مى‏کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بیگانه‏اند . » صحیفه نور    ج‏21    86  

ولی مدعیان تهی دست و فقیری که امروز به اشراف نوکیسه مبدل شده اند ، هنوز خود را محور انقلاب و « رأس نظام » تصور کرده و با همین توهم  مسیر حرکت عدالت مدار انقلاب را به مسیری سرمایه سالارانه استحاله نموده اند و برای تداوم عافیت طلبی خود با توجیهاتی دنیا طلبانه به دنبال سازش با شیطان رفتند .

کسانیکه دیروز با دروغ « چپ و راست » و امروز با عنوان ساختگی « اصول گرا و اصلاح طلب » ساختار نظام را به گونه ای بسته اند که هیچ انقلابی ای نتواند وارد آن شود و فریب افکار عمومی را پوششی قرار داده اند تا ثروت های کشور در دست معدودی سرمایه دار بماند نقطه ی انحرافشان فراموشی این کلام امام راحل است که فرمود :

« آنهایى هم که تصور مى‏کنند سرمایه داران و مرفهان بى‏درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى‏شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى‏کنند آب در هاون مى‏کوبند.

بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت جویى دو مقوله‏اى است که هرگز با هم جمع نمى‏شوند.

 و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بى‏بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلابها هستند.  » ( قبل )

و کسانیکه که استکبار ستیزی دکتر احمدی نژاد را « ندانم کاری » ، « ماجراجویی » و « افراط » و رسیدگی به فقرا و گرسنگان را « گداپروری » و « تاراج منابع ملّی » نامیدند از هدف اصلی نظام غافل مانده اند که درباره اش آن سفر کرده فرمود :

« ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامى در جهان فقر و گرسنگى است. ما مى‏گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسى دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لا اله الّا اللَّه» را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم .» صحیفه نور    ج‏21    88  

و امروز کسی جسارت تهمت وقاحت آمیز خرافه پرستی را به منتظران امام عصر علیه السلام نداشت اگر این سخن امام راحل همواره زنده می ماند که فرمود :

 « مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنافداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظه‏اى مسئولین را از وظیفه‏اى که بر عهده دارند منصرف کند، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند. »(صحیفه نور    ج‏21  ص 327)

 گرفتاری مدعیان پنهان شده پشت نقاب انقلابیگری به اشرافیت و کاخ نشینی تناقضی است که کشور را مبتلا به عقب نشینی کرده و این جماعت به جای ارتقا شجاعت خود ، بزدلانه به انقلابیون تهمت و ناسزا را روا می دارند ، چراکه به این نسخه ی شفابخش امام راحل توجه نکردند که فرمود :

«اگر بخواهید بى‏خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاحهاى پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه‏هاى آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهیزید. مردان بزرگ که خدمتهاى بزرگ براى ملتهاى خود کرده‏اند اکثر ساده زیست و بى‏علاقه به زخارف دنیا بوده‏اند. آنها که اسیر هواهاى پست نفسانى و حیوانى بوده و هستند براى حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خوارى مى‏دهند؛ و در مقابل زور و قدرتهاى شیطانى خاضع، و نسبت به توده‏هاى ضعیف ستمکار و زورگو هستند. ولى وارستگان به خلاف آنانند. چرا که با زندگانى اشرافى و مصرفى نمى‏توان ارزشهاى انسانى- اسلامى را حفظ کرد. »

صحیفه نور    ج‏18   471

 

مشکل اصلی رئیس جمهور انقلابی و ساده زیست ما «دکتر احمدی نژاد» قرارگرفتنش در باره ی زمانی ای بود که خواص یا اصلا انقلابی نبودند و یا اکثراً از انقلابی گری انصراف داده بودند و به دولت و حکومت به عنوان طعمه و بازاری برای معامله ثروت و قدرت می نگریستند .

دیگرانی هم که با پوشش دفاع از ارزش ها ایشان را « خطرناک ترین انحراف از صدر اسلام » دانستند نیز به نوعی بر سر سفره ی همین اولیگارشی و ارتزاق کننده ی ویژه از بیت المال بودند که با روح عدالت سنخیتی ندارند .

پس این مشکل دکتر احمدی نژاد و عدالتخواهان نبود که بخش های قابل توجهی از اولیگارشی با آنان به مقابله پرداخته و هنوز نیز بر علیهش بی تقوایی و تهمت روا می دارند بلکه استحاله و انحراف واقعی افراد از اصل انقلاب و دوری از انقلابی گری آنان که جرأت ابراز بی زاری از امام راحل و رهبر معزز انقلاب اسلامی ندارند را با دکتر احمدی نژاد به عنوان نماد انقلابی گری به تقابل کشیده و تا جایی پیش می روند که رئیسِ شیطان بزرگ را ستایش می کنند ولی تمام نفرت خود را بر علیه تنها رئیس جمهور انقلابی سال های اخیر روا می دانند .

البته به علت این رویه ی غیر مردمی اقتصاد و سیاست و فرهنگ و قرار گرفتن ثروت های کشور در دست اندکی از افراد  ، نارضایتی بزرگی بر علیه این جریانات در حال شکل گیری است که مانع اصلی تداوم این اوضاع خواهد بود !

مسعود شفیعی کیا

93/6/3

شوال 1435