مسعود شفیعی کیا

سیاسی ، فرهنگی ، تحلیلی

مسعود شفیعی کیا

سیاسی ، فرهنگی ، تحلیلی

آخرین بازمانده راست قامتان !

بسم ربّ الشّهداء

آخرین بازمانده راست قامتان ! 

حال که آشکار شده که هنوز وقت بازگشت پیرو روح الله به عرصه اجرایی نیست و انسداد پیش آمده توسط اشراف نظام گویای از دست رفتن نعمت ها و روی آوردن نقمت ها و روزهای سخت غیر انقلابی بودن ها است ، سرمستان قدرت که خود محبوبیّتی در بین مردم ندارند ولی از نیامدن آن مرد نیز در پوست خود نمی گنجند به دنبال حقّه ای دیگرند تا به خیال کودکانه ی خویش موج آرای آن مرد محبوب را به سوی بدل های خود سرازیر کنند .

✔️ ولی با دقّت در شخصیّت و ویژگی های منحصر به فرد ایشان که وی را تنها قطب مقابل جریان الیگارشی قرارا داده که قدرت موج سازیش « کابوس آدم برفی ها » شده ، در خواهیم یافت که در بین مدعیان کسی واجد اندک خصوصیّات مردمی و انقلابی ایشان نمی باشد تا سهمی از آرای اکثریّت وی داشته باشد.

دیدیم چهره های شاخص مشهور به اصولگرایی که برای اثبات خود به نفی نقاط برجسته ی ایشان نیز پرداخته اند ، در انتخابات ۹۲، چون فهمیده بودند پس از آن مرد فقط کسانی در این عرصه مانا هستند که دستکش مخملی بر دست چودنی شیطان بزرگ باشند با پیامی واضح زاویه ی خود را از انقلابی گری آشکار کردند و هر سه به طور علنی دکتر احمدی نژاد را برای سؤال از « هلوکاست » شماتت کرده و سؤال از چشم اسفندیار استکبار جهانی را همگام با دوستان مدعی اصلاحات خود تحمیل کننده هزینه به کشور دانستند و به قول رئیس جمهور سابق : بیچاره ها فکر کردند که انتخابشان رهین رضایت اسرائیل است ! ، ولی اصل جنس نیز برنده ی آن کارزار بدون نماینده ی دکتر احمدی نژاد شد.

✔️ امروز جناب قالیباف به عنوان چهره ی برجسته و دائم الحضور این جریان در این صحنه که برادران زیادی حامی وی می باشند ، - که در صورت عدم نامزدی مستقیم در سال ۹۶ احتمالاً در تیم  انتخاباتی آقای قاسم سلیمانی چهره ی اصلی آن دولت احتمالی خواهد بود - برای دادن پیام آشکار به آن طرف مجدد مانند تقبیح سؤال از هلوکاست اکنون از حمایت خود از برجامی می گوید که رهبری هم آنرا خسارت دانسته !

البته جناب قالیباف که بهترین خاطره ی دوران شهرداریش دعوتش توسط شهردار لندن و انتخابش در همایش شهرداران کلان شهرهای دنیا به عنوان شهردار نمونه و ریختن قهوه توسط شهردار لندن برایش بوده است و به عنوان نیروای تکنوکرات در رسانه های غرب شناخته می شود و با نماد های غربگرایی در تهران انتظاری بیشتر از وی نیست .

ولی سخن درباره جایگزینی شخصیّت دکتر احمدی نژاد در میان مهره های مطرح جریان مدعی می باشد که با توجه به رویکردهای انقلابی و مبانی اندیشه ای ایشان که حتّی جناب جلیلی نیز در سال های آخر دولت دهم از نظر ایشان در مذاکرات تبعیّت نمی کرد و بلکه بدون اجازه ی وی مذاکرات فرسایشی و به نفع جریان حاکم  ۱+۵ را بدون کوچکترین گزارشی به رئیس جمهور سابق از سر گرفت و یا مذاکراتی که جناب صالحی هم زمان با توصیه ی یکی از عالیجنابان با اصرار به رهبری دنبال کرد و اکنون از عدم اعتقاد دکتر احمدی نژاد به آن مذاکرات با آمریکا می گوید و مذاکرات مسقط و ارتباط گیری های فرادولتی جناب ولایتی در دولت دهم و ... همه گویای اقرار تلخ شخصی است که گفت : « احمدی نژاد رجل این میدان نبود و بلکه روحانی باید می آمد که رجل مذاکره بود و ... » و این دعواها همه برای این بود که جای آن رجل مذاکره بنشینند ،و البته دکتر احمدی نژاد حسرت کوچکترین عقب نشینی را بر دل شیطان بزرگ گذاشت ، بنابراین مانند دیگر راست قامتان سلف خود منفور مستکبرین و دوستانش می باشد .

و با رأی مجلس مشهور به اصولگرایی به برجام و دیگر ملزومات پیش و پسا برجام، افتخار عدم امضای هیچ سندی بر علیه مصالح مردم و انقلاب فقط برای دکتر احمدی نژاد ماند ، که جریانی که فقط از انقلابیگری لقلقه ی شعارهای انقلاب در محافل خاصّ را دارند هیچ چهره ی کاریزما و  مردمی و تأثیر گذار در سطح کشور و جهان نخواهند داشت که دردش ظهور و رفع بندها از مردم کشورش و جهان باشد .

از آرزوی انقلابیون مصری در میدان تحریر قاهره برای داشتن رئیس جمهوری مانند دکتر احمدی نژاد تا استقبال تاریخی ملّت لبنان و سخنرانی شجاعانه ایشان در بیروت و مرز رژیم صهیونیستی و نام احمدی نژاد که نشان مقابله ی با مستکبران و خودباوری ها در جنوب آمریکاست همه چیزهایی است که دیگر برای کسی غیر از وی تکرار نمی شود ، چراکه اکنون کاریزما ترین چهره ی ایشان در کشورهای عربی و منطقه متأسفانه به عنوان مداخله گر و اشاعه دهنده ی جنگ طائفه ای شناخته می شود و نتیجه ی عدم بلنداندیشی ها در دولت مدعی تعامل با جهان ، محکومیّت بی سابقه ی ایران در تاریخ ۵۰ ساله ی سازمان کنفرانس اسلامی است .

پس می توان گفت دکتر احمدی نژاد به عنوان آخرین بازمانده ی راست قامتان از جنس بهشتی ها و چمران ها و متوسلیان های بدون مرز است که فقط خودش می تواند نقش خودش را ایفا کند .

مسعود شفیعی کیا

تنها رئیس جمهوری که برای محو دوقطبی به بازماندگان قبل فرصت خدمت داد !

بسم ربّ الشهداء

تنها رئیس جمهوری که برای محو دوقطبی به بازماندگان قبل فرصت خدمت داد !

 از دست رد عارف به دعوت دکتر احمدی نژاد تا ناکامی اش از ریاست مجلس :

در حاشیه بدمطرح شدن و بدفهمی « دوقطبی سازی » ، شاهدیم که کینه های بدری و خیبری بالا گرفته و با وجود اطمینان از عدم شرکت دکتر احمدی نژاد در انتخابات بدون هیچ منعی بدترین فحّاشی ها به مؤمنان را دارند و هم صدا با شیمون پرز خواستار مجازات دکتر احمدی نژاد هم هستند .

مثلاً جناب عارف که اکنون چنین میاندار الیگارشی شده و دم از محاکمه ی خادم بی نظیر ملّت می زند ، خوب است توضیح دهد که وقتی دولت نهم به دکتر احمدی نژاد تحویل داده شد ، و ایشان از وی خواست در سمت معاون اوّلی بماند و خدمت کند ولی وامداری حزبی و بیم از شریک شدن با شخصیت ضد صهیونیستی منجر به رد دست دوستی دکتر احمدی نژاد از طرف جنابش شد ، چرا تاکنون به این بلند اندیشی ایشان اقرار نکرده است؟!

البته آن دست رد جناب عارف به رئیس جمهور سابق جزایش عدم توفیق رسیدن وی به صندلی ریاست مجلس امید بود که با حدود ۲میلیون رأی در ساختار الیگارشی مغلوب منتخب دوّم شهر قم با حدود ۱۷۰ هزار رأی شد. حال نیز جناب عارف برای اینکه « مقامات ذی الصّلاح » راضی باشند به جای پاسخگویی به منتخِبانش، عَلَم درخواست پرز برای مجازات خادم ملّت را بلند کرده !

اقدام دکتر احمدی نژاد در دعوت عارف برای ماندن در معاون اوّلی گویای فراجناحی و فراقطبی بودن دکتر احمدی نژاد است ، کاری که نه خاتمی و نه روحانی و نه رفسنجانی هیچگاه با مدیران و حتّی کارمندان پیش از خود نکردند ، ولی دکتر احمدی نژاد نشان داد که برایش عارف مدعی اصلاحات با رحیمی مادرخرج مدعیان اصولگرایی تفاوتی ندارد و به همین دلیل نام دولتش را « دولت مهرورزی » گذاشت .

چالش اصلی دکتر احمدی نژاد با جریان به اصطلاح اصولگرایی نیز از همینجا شروع شد ٬ ولی دلیل ایشان همواره این بود که : باید به آنها فرصت بدهیم تا خدمت کنند ! و به همین دلیل حتّی افرادی امثال رهنورد و موسوی را هم شخصا از سمت های دولتیشان برکنار نکرد ، و داس و کمباین موجودین را به کار نبرد ، اگر چه بی وفایی ها و خیانت هایی هم هزینه اش بود .
✅ دکتر احمدی نژاد حتّی برای جذب سیزده میلیونی که در سال ۸۸ به موسوی رأی داده اند دغدغه داشت و شکل کابینه اش را در این جهت تغییر داد که شاهد بودیم افرادی مانند مریدان جناب مصباح و برخی مادحان علنی وی را شماتت می کردند که ، می خواهد برای جذب رأی ؛ « بچه قرتی ها را بر ما حزبلاهی ها ترجیح دهد.» ولی هنوز هم نفهمیده اند که برای یک انقلابی ، ترمیم دوقطبی ها و سوار کردن تمام جامعه بر کشتی انقلاب مهم است نه انتخاب شدن ، چنانچه ایشان خود شرح داده است :

"برادران و خواهرانِ عزیزِ ما که دست به قلم می برید، هدف ارشاد است ... ما حق نداریم راه را بر هیچکس ببندیم. طوری حرف نزنیم که این دیگر امکان بازگشت ندارد. حق نداریم. آخر به چه حقی ما می توانیم به خودمان اجازه دهیم؟

یادم هست بعد از انتخاباتِ ۸۸ ما رفتیم خدمتِ بعضی از این آقایان گفتیم آقا بالاخره این یک مشکلی در جامعه است و باید درمانش کنیم. هر دفعه یک پرچم بلند می شود و ۱۳، ۱۴ میلیون پای ثابت دارد. این برای کشور خطرناک است. اصلا دو قطبی است و جامعه دو بخشی می شود و ممکن است در آینده مشکلات سنگینی ایجاد شود. این را باید یک طوری حلش کنیم. چیست مشکل؟ مشکل از آن هاست؟ از ماست؟ مشکل اعتقادی است؟ رفتاری است؟ برخوردِ بدی شده است؟ ضعفی در جایی هست؟ بی توجهی ای شده است؟ خواسته حقی هست که جلویش گرفته شده است؟ چه هست؟ بالاخره ده ها احتمال است.

و البته هنوز هم همه سرنخ ها بر می گردد به همان پسته ی رفسنجان !

بسم ربّ الشّهداء

و البته هنوز هم همه سرنخ ها بر می گردد به همان پسته ی رفسنجان !

پاییز سال ۶۷ بود که با انحلال گردان های لشگر ۲۷ محمّد رسول الله ( صل الله علیه و آله ) به تهران بر گشتیم ، پس از پذیرش قطعنامه و مقابله با تک عظیم جاده اهواز خرمشهر و چندماه پدافندی حالا دیگر واقعا باید دوکوهه و جنگ و یاد دوستان مظلوم و شهید را پشت سر می گذاشتیم و خودمان را برای تعامل با شهری که نه آن ما را خوب می شناخت و نه ما دل بازگشت به آن را داشتیم آماده می کردیم .

رسیدیم تهران ، میدان راه آهن سوار مینی بوسی شدیم که تا چهارراه ولیعصر ( اروحنا فداه ) ما را ببرد ، چند مرد و زن میان مینی بوس نشسته بودند و ما چند نفر هم رفتیم ردیف صندلی عقب مینی بوس نشستیم ، سکوت رمزآلودی همه بچه ها را فراگرفته بود ، چون از بهشت جبهه ناگهان در برزخ شهر هبوط کرده بودیم ،  بدی انتهای مینی بوس این بود که سخنان دیگران را راحت می شنوی ، مردی با چند زن داشت صحبت می کرد ، داشتند پایان جنگ را تحلیل می کردند .

سخنی از آن مرد شنیدیم که خیلی ما را سوزاند ، چون می گفت : جنگ باید زودتر از اینها تمام می شد ولی این رزمنده ها - با گوشه چشم به ما اشاره کرد - نمی گذاشتند ، زنی گفت : چرا ؟!  مرد :خوب الان اومدن بیکار چه کار باید بکنند ، تا جنگ بود دستشون تو پوست گردو بود حالا چی ؟! و ...

بنده خدا نمی دانست شش ماه هم به بهانه ی کمبود بودجه همان ماهی ۲۴۰۰ تومان را هم نگرفته ایم و به سخنی به جبهه رفت و آمد می کردیم - رفقا که می دیدند دارم به خودم می پیچم گفتند : ولشون کن !
✔️ هنگام پیاده شدن وقتی از کنار آن مرد رد شدم طاقت نیاوردم و گفتم : داداش ! دست ما توی پوست گردو نبود ! ولی وقتی نگاهم به عنوان روزنامه ای که در دستش بود افتاد فهمیدم بدفهمی بیچاره از کجا آب می خورد  .

در آنجا این سخن اکبر رفسنجانی تیتر شده بود : رزمندگان خودسری و کلّه شقی نکنند تا ما به تمام نتایج قطعنامه برسیم !

این سخن یعنی تلقین خودسری و کلّه شقی رزمندگان دربرابر قطعنامه ای که می گفتند مثل برجامِ امروز همه مشکلات را حل می کند ، ولی وقتی مذاکرات فرسایشی ولایتی و طارق عزیز یک وجب خاک و یک اسیر از ما آزاد نکرد ، باید تقصیر را گردن یکی می انداختند که از رزمندگان چه کسی مظلوم تر ؟! 

کسانیکه خودشان با معاملات و بده بستان هایی مانند ماجرای «مک فارلینِ» آمریکایی جنگ را فرسایشی و هشت سال کش دادند می خواستند تقصیرها را گردن رزمندگان بی توقع و مظلومی بیاندازند که جز اطاعت اراده و توشه ای نداشتند ، و با شنیدن پذیرش جام زهر قطعنامه ۵۹۸ از طرف امام به جز گریه و بغض بر مظلومیّت امامشان و تبعیّت کاری نکردند !
 ولی مدعیان همانگونه که سرداری برگشتی چندی پیش متذّکر شد ، می خواستند به جای گریه بر جام زهر امام ، آنرا جشن تلقی کرده تا برای آن پایکوبی کنیم !

حال حکایت احمدی نژادی ها شده ، ما که قصد شرکت در انتخابات نداشتیم و با تمکین و تبعیّت توصیه ی رهبری هم دلواپسی برجامیون و دوجریان برطرف شده ، ولی متأسفانه جریان تزویر باز هم به دنبال نشانه ی غلط دادن و مقصّر جلوه دادن رزمندگان جبهه عدالت است، و برخلاف تصور نه تنها دوقطبی محو نشده بلکه با گداخت بیشتری بر علیه مؤمنان عدالت خواه و دوستان دکتر احمدی نژاد با تهمت های شنیع تری فضا را ملتهب تر می کنند ، تا جایی که هم صدا با « شیمون پرز » جویای محاکمه ی مردان عدالت هم هستند ، بنابراین باید منشأ دوقطبی سازی را پیدا کرد .

به راستی کسانیکه پس از سه سال سکوت بر برجام و برجامیون و تحقیر انقلاب و کشور مقابل شیطان بزرگ امروز باز هم فریاد بر رئیس جمهور سابق بلند کرده اند ، وقتی رهبری دیپلمات ها را از تداوم مذاکرات با آمریکا  منع کرد ولی ظریف بلافاصله پشت درهای بسته دوساعت با کری به مذاکره پرداخت ، چرا شاخک های ولایت سنجیشان فعال نشد ؟!

شاید هم چون در حین مذاکرات پسته رفسنجان صرف می شده اشکالی مشاهده نشده است ؟! 

و البته هنوز هم همه سرنخ ها بر می گردد به همان پسته ی رفسنجان !

مسعود شفیعی کیا

دکتر احمدی نژادی که اذن عدم حضور در انتخابات خواسته ٬ چگونه ممکن است چنین ناشیانه اذن ورود بخواهد ؟!


بسم ربّ الشّهداء

دکتر احمدی نژادی که اذن عدم حضور در انتخابات خواسته ٬

چگونه ممکن است چنین ناشیانه اذن ورود بخواهد ؟!

 

✔️ این روزها قیام اصولگرانمایان برای بقای دولت برجام ٬ متأسفانه با سخنگویان و نقل قول های کودکانه از ساحت ولایت همراه شده است .

✔️ که در این میان مهره های سوخته که تاریخ مصرفشان با رد صلاحیت در انتخابات مجلس تمام شده نیز برای تکمیل این جنگ روانی به صحنه آمده و آرزوی تمکین نظر رهبری توسط رئیس جمهور سابق را می کنند .

برای اثبات کوته بینی و حماقت این جماعت که مرتکب گناه کبیره نسبت دادن سخن مگویی به رهبری شده اند حکایت ماجرای دیگری را ضروری می دانم ٬ اگرچه همان زمان که دکتر احمدی نژاد این ماجرا را حکایت کرد میل به رسانه ای شدن آن نداشت و دوستان ایشان هیچگاه به هزینه رهبری رضایت نمی دهند ولی چون منافقان امّت بی پروا به تهمت زنی و ظلم به ایشان می پردازند آنرا اینجا می آورم :

✔️ دکتر احمدی نژاد پس از سپری شدن هشت سال دولت بی نظیرش و در همین دوره سکوت چند ساله شان خبر دادند که در دیدار مقام ارشدی از نظام ایشان به وی ایراد داشتند که چرا از عرصه کنار کشیده و خواسته بودند بیشتر در صحنه باشند ٬ که دکتر احمدی نژاد خدمت ایشان گفته بود :

اگر منظور از حضور در عرصه سیاسی تبیین آرمان های انقلاب و خط امام است که بنده هیچگاه کنار نمی کشم و همیشه سرباز این میدانم ولی اگر منظور عرضه کردن خودم در انتخابات و بازگشت به امور اجرایی است ٫ با وجود ساختار موجود اگر اجازه دهید در این عرصه وارد نشوم ٬ مگر اینکه حکم و تکلیف کنید و ...

حال کدام عقل سلیمی می پذیرد که گوینده این سخنان ولع بازگشت و آن هم چنین ناشیانه را داشته باشد ؟!

آنچه از این جنگ روانی محرز است که امثال خبرگزاری فارس آتش بیارش شده اند - همان خبرگزاری فارسی که قبل از انتخابات سال ۸۸ میرحسین را اصول گراتر از دکتر احمدی نژاد هم می دانست - چند هدف را دنبال می کنند :

۱- متهم کردن رهبری به دخالت در انتخابات ٬ در صورتی که رهبری حتّی سال ۷۶ وقتی محافل و نمازجمعه ها و نهادهای خاص خاتمی را بنی صدر معمم می دانستند و جو سنگینی علیهش بود در پاسخ شیخ مهدی کروبی که از ایشان خواسته بود:اگر با بودن خاتمی مخالفید از انتخابات انصراف می دهد ٬ که رهبری از حضورش استقبال و اصل را پر شور شدن انتخابات دانسته بود ٬ و همینگونه از آمدن موسوی ٬ منتقد تیزش در سال ۸۸ هم مانع نشد ٬ پس چگونه ممکن است مانع آمدن به قول خودشان محبوب ترین دولت مرد در صد سال گذشته شوند ؟!

۲- دوّمین هدف منافقین امّت از این جنگ روانی تحکیم پایه های دولت مورد نظر جناب رفسنجانی است چون طراحان این دسیسه می دانند با حذف دکتر احمدی نژاد که در تعهدات مخفی برجام به انگلیس خبیث و شیطان بزرگ متعهد شده اند ٬ رقیب اصلی دولت ۱۱ کنار گذاشته می شود و با وجود اینکه احتمال آمدن ایشان هم بعید بود ولی با طرح چنین نقل قولی از بالاترین مقام ٬ به نفع روحانی القای رضایت ایشان از وضع موجود را می کنند .

۳- هدف دیگر این دسیسه زمینه سازی حملات مکرر برای انزوای دکتر احمدی نژاد می باشد ٬ مثلا اگر سفرهای استانی تبیین گر انقلاب اسلامی را دنبال کند اصولگرانمایان اجاره ای و آنان که با رد صلاحیت تاریخ مصرفشان تمام شده برای احیای خود ایشان را که در جهت خواست رهبری به تبیین شعارهای انقلاب می پردازند را زاویه دار از ولایت می دانند تا دوستان ملکه ی خبیث انگلیس در داخل راحت به حراج انقلاب بپردازند .

اگر لیدر فکری این جریان امثال  صفارهرندی هایند که ایمانش را با تهمت به مؤمنان به باد قدرت طلبی داده است و دیروز پیش از خطبه های نمازجمعه قم دکتر احمدی نژاد و یارانش را بی نماز می دانست و حال مدعی است که دکتر احمدی نژاد اصلا از اسلام در سازمان ملل نمی گفت ! پس نباید از مابقی این سیاهی لشگر جهل و نفاق توقع بیشتری داشت ...

مسعود شفیعی کیا

نسخه ی بیداری امام خمینی مشابه ندارد :

بسم ربّ الشّهداء

 

نسخه ی بیداری امام خمینی مشابه ندارد :

 

✔️ در فقدان اتاق فکری که بنابر رصد اوضاعِ جهان به طرّاحی و فرماندهی تفکر ایرانی ، انقلاب اسلامی در منطقه بپردازد و علاوه بر این در اشتباه یکپارچه نگری به هر حرکتی که تحت عنوان اسلام درمنطقه فعّالیّت می کند و در آفت تخصصی نشدن دید خواص کشور به تحوّلات منطقه منجر به حرکاتی شتاب زده و برخوردهایی ساده انگارانه با جوشش های سال های اخیر منطقه شد که مستکبران آنرا «بهار عربی» می نامند و لی ما خواستیم آنرا «بیداری اسلامی» بدانیم .

برخی مانند دکتر احمدی نژاد اگرچه بدنه ی خیابانی حرکت های مردمی در کشورهای اسلامی را عدالت خواه و جویای حقّ می دانستند ، ولی فرماندهی و مدیریّت میدانی آن ها را مشکوک دانسته و خواستار تأمل در حمایت بی چون و چرا از فرماندهی آن بودند ، چراکه اغلب فرماندهی جوشش ها را فاقد شاخصه های انقلابی امام خمینی می دیدند  ، والبته دیگر صاحبنظران ژرف نگر به منطقه ، مدیریّتی چند ساله را ورای جوشش های کشورهای عربی می دیدند ! مگر می شود « مرسی » هم پیمان با رژیم صهیونیستی و شیطان بزرگ و یا تکفیری های لیبی و امثال « منصور هادی » هم پیمان آمریکا و آل سعود در یمن را همراه انقلاب اسلامی دانست ؟!

وقتی افرادی مانند « هانتینگتون » و « جورج سوروس » حدود ده سال قبل جوشش های مردمی ضد نظام های دیکتاتوری درمنطقه را پیش بینی کرده بودند و خواستار پیش دستی غرب بودند تا مدیریّت بیداری ها دست ایران نیافتد ، پس چگونه می توان تصوّر کرد که دشمن مستکبری که استعمار فرانوین را رهبری می کند و صد سال آینده را هم طرّاحی می کند برای مدیریّت این جوشش های مردمی برنامه ای نداشته است ؟!

مثلاً هیلاری کلینتون در نوشتار هایش و یا در ایمیل های فاش شده اش صریحاً حمایت کاخ سفید از اخوانی های مصر و سوریه و دیگر کشورهای برخاسته را اعلام کرد که تولّد داعش و دیگر جریان های تکفیری نتیجه ی این مدیریت بیداری ها بود ، که این گویای برنامه مند بودن دشمن در منطقه و بی برنامگی جبهه ی خودی می باشد ، چراکه در داخل عدّه ای فقط به دنبال حمایت کور از هرچه که اسلامگرایی نامیده شود ، بوده اند .

اگر نیروهای داخل در بحبوحه ی بیداری های منطقه با روش امام راحل پیش می رفتند ، به لغزش فاحش دشمنی با دکتر احمدی نژاد و دوستی با امثال مرسی تکفیری روی نمی آوردند و به جای دشمنی با دولت انقلابی دهم از حضور بی نظیر آن دولت برای مدیریت بیداری های منطقه حُسن استفاده را می کردند ، نه اینکه در کوران بیداری منطقه تمام توان خود را به میل رأس فتنه در انحراف انگاری دولت قبل هدر دهند و در کنارش از حرکت های سلفی منطقه حمایت کور کنند و ...

این در صورتی بود که امام راحل نسخه ای بی بدیل برای مردم منطقه صادر کرده اند که با این نسخه انحراف جوشش ها محال است و ملاک دقیق برای تشخیص خلوص آن می باشد ، ایشان می فرمایند :

«مسلمانان تمامى کشورهاى جهان، از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجى شده‏اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید؛ و از وجود جوانان پرشور و شهادت طلبى که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید؛ بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایى از بردگى و یورش به دشمنان اسلام باشید؛ که عزت و حیات در سایه مبارزه است. و اولین گام در مبارزه اراده است. و پس از آن، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانى، خصوصاً امریکا را بر خود حرام کنید . »  صحیفه نور    ج‏۲۱  ص۸۲

علاوه بر این حرکتی که امام راحل مدّ نظرشان بوده است حرکتی قبیله ای و فرقه ای که مثلاً فقط رنگ شیعی و یا سنّی و یا ایرانی و یا عربی داشته باشد نبوده است ، بلکه امام خمینی به دنبال شکل گیری « حزب جهانی مستضعفین » بوده اند که رنگ مذهبی و فرقه ای ندارد بلکه تمام مستضعفان با هر دین و آیینی را برای حکومت صالحان بر روی زمین در نظر می گیرد :

«و من یک پیشنهادى در چند روز پیش از این کردم که اگر این پیشنهاد را عمل بکنند، این اسباب این مى‏شود که روابط ان شاء اللَّه کم کم پیدا بشود. و او ایجاد یک «حزب مستضعفین»، تمام مستضعفین دنیا، اعم از مُسْلم و غیر مُسْلم- این دولتهاى غیراسلامى ( هستند ) که به مردم ظلم مى‏کنند؛ ملت ها این طور نیستند. ملت مثلًا امریکا، ملت فرانسه، آنها که ظلمى نمى‏خواهند بکنند. این که ظلم مى‏کند، آن که خلاف مى‏کند، دولتها هستند. آنها هم مستضعفینشان گرفتار مستکبرین است- اگر یک حزبى در عالَم پیدا بشود، یک حزب عالَمى، حزب مستضعفین، که همان «حزب اللَّه» است، این مشکل رفع بشود . » صحیفه نور    ج‏۹  ص۳۳۱

پس در این منشور بیداری،نخست نفی سیادت کفر و شرک جهانی به خصوص آمریکا و سپس جهانی اندیشی و وسعت گستره ی عدالتخواهی و جوشش ها که همه مذاهب را شامل می شود از مهمترین شاخصه های نسخه بیداری امام خمینی است که مشابهی ندارد!

مسعود شفیعی کیا